بعد از این سال ها به نظرم بیشترین عاملی که در کار و پیشرفت آدم ها با یکدیگر تفاوت ایجاد میکنه توانایی تمرکز هست! تقریبا هوش همه ما برای اکثر کارهایی که انجام میدیم کافی است و معمولا هر کسی هم هوش کافی برای انجام کاری که ما بهش مشغولیم را داراست اما به نظرم تفاوت هامون به این بر میگرده که آدم ها با توجه به علاقه هاشون تمرکزشون را به یک موضوعی اختصاص میدن و در اون مسیر حرکت میکنند. راستی اینهم خیلی مهمه که ببینیم چند درصد از این تمرکز را به کاری که دوست داریم اختصاص میدیم و یا می گذارند تا اختصاص بدیم...
یادمه زمانی که دکتری را شروع کرده بودم استادم گفت به عنوان یک محقق برای رسیدن به نوآوری حداکثر در ذهن باید سه متغیر داشته باشی! من در دل خودم خندیدم و گفتم! اول از همه به عنوان یک خارجی الان نصف ذهنم اینجاست نصفش در کشورم! از یک طرف درگیر گذشته و مرور خبرهاش و از یک طرف آینده و مدیریت اتفاق ها و تجربه های جدیدش... به عنوان یک تازه وارد مثلا باید حواسم به این باشه که مدارک برای گرفتن معافیت تحصیلی را آماده کنم! تا یک ماه دیگه باید خونه پیدا کنم! مدارک برای کارت اقامتم را جور کنم و اینکه زبان انگلیسی خودم را باید بهتر کنم! یا اینکه کی چطور و کجا تشکیل خانواده بدم و فرهنگ جامعه ای که در آن زندگی می کنم را درک کنم! تازه سال ها هم بگذره و بتونیم خیلی از این موارد را مدیریت کنیم هر چند وقت کشورمون یک خبری میشه و ناخودآگاه دقیقه به دقیقه خبرها را دنبال می کنیم و نگران میشیم! اگر با خودم صادق باشم دیگه تحصیل میشه الویت و دغدغه صدم من ( با اینکه در ظاهر برای تحصیل این مسیر را طی کردم)! پس آیا میتونم به نوآوری برسم و رو به جلو حرکت کنم!!! شاید در طول این دوران نبایدخیلی زیادخودم را برای عدم تمرکز شماتت کنم!
راستش باید بپذیریم به عنوان یک دانشجو خارجی کنترل خیلی از این عوامل دست ما نیست قدیم ترها فکر می کردم چرا نمی تونیم در مسابقات فوتبال به مراحل بالاتر بریم!!! اون زمان فکر می کردم حتما دلیلش کم تمرین کردن هست چون استعداد را داریم پس باید بریم بیشتر کار و تمرین کنیم! ولی خوب الان می دونم اگر ما بیشتر از صد برابر بقیه هم تلاش کنیم اما در نهایت موفقیت بزرگ به ما نمیرسه چون ناخودآگاه و خودآگاه ذهن بازیکنان ما درگیر کلی داستان مالی، فردی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی است و تمرکز لازم را ندارند تا دقیقه 90 ضربه مرگ و زندگی را گل کنند!!!! و یا زیر فشار گل به خودی نزنند... شاید بخاطر همین است تا شب موندن در دانشگاه زیاد به پیشرفت پروژه کمک نمیکنه! و الان به نظرم تاثیر منفی هم داره!
حالا بعضی موارد با کمی هزینه بیشتر قابل کنترل هست به نظرم در دوران تحصیل هرچه دغدغه مالی کمتر باشه معمولا قدرت تمرکز هم بیشتر خواهد بود مثلا وقتی درآمدم در دوران تحصیل بهتر شد خیلی ایده پردازتر شدم چون انرژی روانی من دیگه برای پول غذای روز بعد و پیدا کردن جنس ارزانتر خرج نمیشد و میتونستم بیشتر روی کارم تمرکز کنم! در یک جایی میخوندم و شایدم میشندیم از یک عده تست هوش گرفته میشه و بعد همین تست بعد از بهتر شدن شرایط مالیشون تکرار میشه! نتایج نشون میده همین آدم ها وقتی ثروتمندتر شدند نتایجشون بهتر شده و وارد یک سطح بالاتر شدند... پول هوشی اضافه نکرده ولی این ثروت قدرت تمرکز این افراد را افزایش داده.... در نتیجه گاهی میتوان این تمرکز را با کم کردن دغدغه ها خرید...
حتی چیزهای خیلی کوچک میتونه به تمرکزمون کمک کنه ولی گاهی تغییر عادت ضروریه! مثلا من در گذشته در دانشگاه اصلا دستشویی نمیرفتم ولی الان میفهمم چه کار اشتباهی بوده (خیلی اشتباه)! به خودم گرسنگی و تشنگی می دادم و اگر هم نیاز به دستشویی داشتم درد شکم را تحمل می کردم تا برسم خونه! والا علت این سختی دادن را نمیدونم (احتمالا فکر میکردم کثیف هست) ولی الان به نظرم این مساله دستشویی خیلی در کارم تفاوت ایجاد کرده!
البته راه های ساده دیگری برای افزایش تمرکز هست مثلا نه گفتن، زمان خاص داشتن برای چک کرن خبرها و شبکه های اجتماعی (و یا دوری کامل از این موارد). مثلا یکی از قوی ترین استادهای ما نه تلفن همراه دارد و نه در گردهمایی های دانشگاه شرکت میکند (هر دفعه با بهانه ای شرکت نمی کند) و البته ۱۵ دقیقه تفکر کردن او معادل ماه ها کار ما خروجی داره.... حتی بعضی برای بدست اوردن این تمرکز یک سری موارد را قربانی میکنند! مثلا تو دوستان دانشجو دکتری میبینم اونایی که خیلی سر وقت دفاع می کنند معمولا یک جای کارشون میلنگه! یا روابطشون را با دوستان قطع کردند ( یا روابط اجتماعی بسیار بد و توهین آمیز دارند)، یا منزلشون کثیفه (آلودگی با خطر مرگ) یا دارند هر روز غذای یخ زده میخورند! به نظرم هنر این هست که زندگی نرمال داشت و تمرکز داشت نه اینکه نیازهای اولیه یک زندگی را قربانی کنیم! راستش به نظرم آدم نرمال اگر بخواد نرمال باشه با تاخیر در مسیر زندگی روبرو میشه (پس تاخیر در مسیر زندگی طبیعی هست)، مگر اینکه تمرکز کردن را به شکل خیلی خوب گرفته باشه!
بعد از انتخاب درست (که آسان نیست) ما باید بیشترین تلاشمون را بکنیم تا بتونیم تمرکز کردن را یاد بگیریم و بتونیم مدت زمان آن را برای انجام کار درست بیشتر کنیم! به نظرم اگر کیفیت این تمرکز بیشتر هم بشه شاید چند دقیقه هم برای کار بی نقض کافی باشه. قدرت تمرکز را باید خیلی خیلی جدی گرفت...
سلام
من با وجود دو تا فرزند کوچک(نوزاد وسه ساله) تمرکزم رو گذاشتم روی دفاع چون واقعا ازم انرژی میبرد فرسایشی شدنش
توی اون مدت شوهرم نبود اما با کمک گرفتن از پرستار تونستم با وجود اینکه بار زندگی روی دوشم بود ظرف چند. ماه پایان نامه دکتریمو بنویسم و نفر اول از بین همدوره ای هام دفاع کنم
بادرجه عالی
هر وقت که تمرکزم رو روی کاری گذاشتم واقعا نتیجه داده
ممنونم از یادآوریتون
سلام ممنون از پیامتون