میخوام برم خارج؟ دیگه از اینجا خسته شدم؟ کسی برای من اینجا ارزش قائل نیست!
از کجا شروع کنم! چه کنم؟ کجا برم بهتره!؟
وقتی دوستان و آشنایان بفهمند داری میری، روزانه با کلی از این جور سوالها روبرو میشی. اوایل من میشستم کلی توضیح میدادم که چی کار کن و چی کار نکن و حتی بهش کمک میکردم تا رزومه بنویسه و کلیم لذت می بردم که دارم به یکی کمک میکنم، ولی بعده مدتی می دیدم طرف غیب شد و میفهمیدم رفته سراغ کار، ازدواج کرده (که این مورد از همه بیشتر بود) رفته سراغ دانشگاههای بینالملل و یا داره برای ارشد و یا دکتری میخونه!! و من هم فقط وقتم تلف شده....
حالا مشکل چیه؟! متاسفانه هرکی در هر کار کوچیکی به مشکل میخوره میخواد بره خارج! بهش زن نمیدن، میخواد بره خارج، نمرهاش کم شده میخواد بره خارج، با دوستش دعوا شده، میخواد بره خارج، هوا سرده، میخواد بره خارج!!!!
بخاطر همین تا کسی از من سوال میپرسه من چی کار کنم، من اول ازش میپرسم هدفت از خارج رفتن چیه!؟ یه عده که دلیل منطقی حداقل برای خودشون دارند بهشون توصیههای لازم میکنم به اونایی که دلایل عجیب میارن و برای فرار از مشکلات لحظه ایشون میخوان برن، یکم با واقعیت آشناشون میکنم.
دوستان در جریان باشین اگر واقعا بخواین برین (نه خیال رفتن داشته باشید) با هر شرایطی (تاکید میکنم هر شرایطی چه مالی و چه تحصیلی میتونید برید ولی اگه مشکله مالی دارین باید تلاشتونو بیشتر کنید) پس معدلم کمه و یا دانشگاهم معروف نیست، تا شریفیا هستن چرا به ما پذیرش بدن و همهٔ دلایل عجیبی که خودمون میدونیم، همش بهانه است. پس حالا میشه واقعا به این سوال جواب داد اولین قدم برای رفتن چیه؟ جواب خیلی سادست از ته دل خواستن، هدف داشتن و تصمیم داشتن برای رفتن ،تا به این جوابا نرسین فقط وقتتون را تلف کردین.
اولین روزایی که وارد دانشگاه شده بودم با تارنمای اپلای ابراد آشنا شدم و توی این چند سال همهٔ مطالب بی ربط و باربطشو خوندم بعد از اون هم با این وبلاگ آشنا شدم که کلا روحیات نویسندش برام واقعا جالب بود و سعی می کردم مطلبیو ازش از دست ندم، بعدشم اتفاقی با وبلاگ ستاره خندان آشنا شدم تو یک سال اتفاقاتی براش افتاد که گاهی فکر می کردم داستانش خیالی هستش، در آخر هم که با وبلاگ زیر آسمان خدا آشنا شدم که بعد از خوندن وبلاگ ایشون تصمیم گرفتم منم بنویسم که هم نظرات و خیالاتم ثبت شه و هم اوقاتم پر بشه و از همه مهم تر به بقیه کمکی کرده باشم، امیدوارم سال ها بتونم نوشته هام را ادامه بدم و بعد مدتی بیخیال اینجا نشم!
در آخر هم به خودم و همهٔ شما پیشنهاد میکنم این وبلاگ ها (البته فقط اینا نیستن از قسمت پیوند های این وبلاگ ها با وبلاگ های دیگه آشنا میشین که در آینده شاید معرفیشون کردم) را دنبال کنید چون هم با واقعیت جاهای دور آشنا میشید و هم به این نکته پی می برید که آدم ها در طول سال ها چقدر تغییر می کنند (البته گاهی متاسفانه)! شایدم بعد از خوندن این مطالب یاد گرفتیم در مورد آدما زود قضاوت نکنیم (نکنم).