در بخش سفرنامه در مورد سفرهایی که داشتم صحبت میکنم، و موارد جالب سفرم را می نویسم و سعی میکنم، سفرنامه کمتر حالت معرفی یک منطقه باشه! همچنین تلاش میکنم هر سفرنامه را در چند قسمت بنویسم چون واقعا طولانی میشه! اولین سفرنامه را از کشور انگلستان شروع میکنم!
این سفر اولین سفر خارجی من به یک کشور اروپایی بود و واقعا تصور درستی از این منطقه نداشتم. وقتی می خواستم برم انگلیس، این کشور را سرزمینی خشک (منظورم آب و هوایی مثل خودمون هستش نه بیابان های افریقا) با اسمان خراش های فراوان و خیلی بلند تصور میکردم! حالا نمیدونم چرا! ولی این تصورم بود که البته کاملا اشتباه از آب درآمد! فکر می کنم خیلیا حداقل این تصور که اونجا کلی ساختمون جدید و مدرن هستش را دارند! (نمیدونم چرا هممون این تصور را داریم) به هر حال قبل از نشستن هواپیما در فرودگاه، متوجه شدم لندن کلا سبزه! از تصور من این همه درخت و چمن واقعا خارج بود! واقعا سخت بود، زمین غیر سبز پیدا کنی، این همه زمین ورزش، درخت و چمن، واقعا برای من جالب بود! وارد فرودگاه هیثرو شدیم (تا اون موقع این همه هواپیما یک جا ندیده بودم )!
تا اینجاش که با سرزمین خودمون تفاوت فاحشی نداشت! فقط یادمه اون موقع پلیس هاشون برام جالب بودن (کلی وسیله های مختلف بهشون وصل بود)! بعدم سریع حرکت کردیم تا به محل اسکان برسیم! وارد جاده های این کشور شدیم، شمال خودمون بود! به نظرم در این سرزمین هر جا زمین گیر بیاری میتونی کشاورزی کنی چون همیشه باران میاد و اگرم نیاد کلی قبلا آمده و ذخیره شده، حداقل فعلا این مردم مشکل آب (برای کشاورزی)، زمین کشاورزی و دامداری ندارند.
بعدم هر زمینی را بخوان میتونند زمین فوتبال کنند و مشکلات ماهارو ندارند. البته زیادم بارون میاد و شاید چند وقت خورشید را نبینند! که این واقعا برای خیلیا غیر قابل تحمله!
ممکنه بگید مهم نیست! ولی فقط خیالش آسونه! خوب دیگه همه چی را نمیشه با هم داشت. یادم سرمای هوام اذیت می کرد (آب بینیم جاری بود) البته برای اونا عادی بود حتی وقتی می فهمیدن سردمون هست می خندیدن! جالب بود در این کشور تا جایی که تونسته بودند به جای دیوار از دیوار های سبز استفاده کرده بودند.
همچینین مشخص بود مردم و شهرداری سعی می کنند که همه چی را تمیز و زیبا نگاه دارند. البته آب و هوا هم بهشون کمک می کنه، شاید بزرگترین شانسشون نداشتن گرد و غبار هستش!
در میانه راهم از مقابل استون هنج عبور کردیم ولی متاسفانه قسمت نشد از نزدیک بریم زیارتشون!
دوستمون می گفت چهار تا سنگ دیدن، پول خرج کردن نداره! ولی داره به نظرم، آخه چند بار مگه این فرصت پیش میاد (ادم بهتره تو سفر فقط آب بخوره و از خرید دوری کنه، ولی همه جا را با هر قیمتی ببینه، چون خاطره میمونه ولی پول نه!) به هر حال اینطوری بود که فهمیدم اولین تصورم از اینجا کاملا غلطه! و کلی با واقعیت فاصله داره!