بعد از این که دیدم مشکلاتم تمومی نداره دیگه تصمیم گرفتم بیخیال بشم و وارد زندگی طبیعی خودم بشم و کمی هم به خودم برسم و همه کارایی که میگم بعد رفع مشکلات و سختیا انجام بدم، الان بهشون برسم و تمومشون کنم (مثلا گوشیم نه ماه از کار افتاده همش میگم بعد امتحان زبان بعد پذیرش بعد .... میرم درستش می کنم، ولی دیگه تصمیم گرفتم واقعا برم)، راستش این مشکلات همش ساخته خودمون هستن و هر چند وقت میسازیمشون و وقتی تموم میشه باز یکی جدید می سازیم جالبه که وقتی هم تحت فشاریم میگیم دیگه این آخریشه ولی بعد از تموم شدنش یک کار جدید شروع می کنیم. البته یکی می گفت خودمون اینارو نیاز داریم و اگر این مشکلات را درست نکنیم زندگی برامون معنا پیدا نمی کنه! قبول دارم تو زندگی بهشون نیاز داریم ولی خوب نباید فراموش کنیم همه این کارا رو برای زندگیمون انجام میدیم گاهی میشه زندگیمون را فدای درس یا کار می کنیم (می کنم) الان واقعا پشیمونم که بخاطر درس خوندن (البته قدیما الان که اوضای درسیمون خرابه) خیلی از کارا رو نکردم و فرصتای زندگیم که کلا شاید یک بار تو زندگی داشتم را از دست دادم یادم نمیره امتحان داشتم و به دیدار یک شخص مهم در زندگیم نرفتم به این امید که این بعدا وقت هستش ولی متاسفانه هیچ وقت دیگه فرصتش پیش نیامد چون اون عزیز فرداش فوت کرد حالا جالبه این اتفاق تا حالا سه بار برام افتاده ولی هر دفعه یادم میره که کار درست چیه!
به هر حال این امتحانا و مشکلات هیچ وقت تمومی نداره و باید تحملشون کرد یا باید کنار کشید و بیخیالشون شد، البته من آدمی نیستم به این زودیا بکشم کنار (انشاالله حداقل یک سال دیگم تلاش می کنم) ولی باید به زندگیمم برسم.