ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

سفرنامه ژاپن

یکی از تاثیر گذارترین تجربیات زندگی من، سفر به ژاپن بود. این سفر، سفری بود که در ابتدا، نمی‌دانستم چه تجربه منحصر‌به‌فردی در انتظارم است. ژاپن کشوری است که ترکیبی از فناوری پیشرفته و فرهنگ عمیق در آن موج می‌زند؛ کشوری که در آن مشکلات معنایی ندارند، زیرا برای هر مسئله‌ای سال‌ها پیش راه‌حلی پیدا کرده‌اند که همچنان به‌خوبی کار می‌کند. بعد از بازگشت از ژاپن، اروپا در مقایسه با آن، همچون منطقه‌ای عقب‌افتاده برای من به نظر می‌رسید.

راه‌حل

وقتی گفته می شود ژاپنی‌ها برای هر مشکل راه‌حلی دارند، منظورم این است که حتی در فرودگاه، جزئیات کوچک نیز به دقت طراحی شده‌اند. به‌عنوان مثال، چمدان‌ها را بدون نیاز به خم شدن و فشار آوردن به کمر، می‌توان روی وزنه گذاشت چون وزنه هم سطح زمین طراحی شده است. با یک کارت شهری، می‌توان نه‌تنها از سیستم حمل‌ونقل عمومی استفاده کرد، بلکه از دستگاه‌های خودکار نوشیدنی سرد و گرم خرید. حتی اگر در اتوبوس پول خرد نداشته باشید، نیازی به نگرانی نیست؛ یک نفر به کمک می‌آید و پول شما را خرد کرده و با بروشور، طریقه خرید بلیت را نشان می‌دهد. در ژاپن چیزی به نام مشکل شماست معنایی ندارد! حتی در داخل قطارهای قدیمی نیز نوآوری مشهود است. صندلی‌ها بر اساس جهت حرکت تنظیم می‌شوند و ثابت نیستند، که این تجربه سفر را راحت‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌کند.

حل مشکلات، نه تجملات

به نظرم (به عنوان یک توریست) در فرهنگ ژاپنی، هدف اصلی رفع مشکلات و نیازهای روزمره است، نه ساخت ابزارهای پر زرق و برق. در طراحی شهری و ساختمان ها، اهمیت طبیعت به‌وضوح دیده می‌شود، و تجملات جایی در شهر ندارند. شاید یکی از دلایل این رویکرد ساده‌گرایی، نقش مهم زلزله در طراحی ساختمان‌ها و شهرها باشد. در این کشور، دستگاه‌های قدیمی که سال ها پیش ساخته اند، همچنان به‌خوبی کار می‌کنند و بسیاری از مشکلات را حل کرده‌اند؛ از سیستم‌های حمل‌ونقل عمومی گرفته تا دستگاه‌های فروش بلیت که سال ها پیش به گونه ای طراحی شدند که نیاز مسافرین را به بهترین شکل برطرف کنند. بنابراین نیازی به صرف هزینه و جابجایی با سیستم های جدید و دیجیتال نیست! چون هنوز چرخ دنده ها  کار خود را به شکل عالی انجام می دهند.

سنت‌ها و رفتارهای اجتماعی

سنت‌ها و فرهنگ ژاپنی نیز به‌وضوح در تمام جنبه‌های زندگی روزمره به چشم می‌آیند. از جمله جداسازی خانم‌ها و آقایان در برخی مکان‌ها، ممنوعیت صحبت کردن در مکان‌های عمومی، بد دانستن تتو، و الزام به درآوردن کفش‌ها در مکان‌های عمومی، هتل‌ها و حتی دانشگاه‌ها (در بعضی بخش ها). رفتارهای دیگری نیز مثل تمیز کردن چمدان‌ها در فرودگاه، گذاشتن پول در ظرف به‌جایمستقیم دادن به دست فروشنده، و بد دانستن انعام، نشان‌دهنده احترام و نظم خاصی در این جامعه است. یکی از ویژگی‌های برجسته ژاپن، داشتن سوپرمارکت‌های ۲۴ ساعته و قطارهایی است که دقیقا سر ثانیه حرکت می‌کنند. همچنین توالت‌های عمومی بسیار تمیز و مدرن، نمازخانه های بسیار تمیز در تمام مراکز و ایستگاه ها، طراحی خودروها با توجه به نیاز کشور که دارای فضایی محدود و پارکینگ‌های مینیاتوری است،‌شکل زیبای شیرینی ها و شباهت محصولات خوراکی با تصویر آن،‌ ماکت غذاها در ویترین رستوران ها،  عدم دیدن کارتن خواب در پایتخت، شکل های متفاوت دریچه چاه های فاضلاب در سطح شهر نیز بخشی از این تجربه بود. فکر میکنم حمام و دستشویی هم بخش مهمی  از زندگی افراد را در این سرزمین تشکیل می دهد که با حفظ سنت ها  و بدون هیچ کپی برداری بسیار مدرن شده اند!

از رویاها تا راه‌حل‌ها

در ژاپن، همه چیز با دقت و نظم انجام می‌شود. از مسئول قطار که با دقت ساعت خود را برای رعایت زمان بررسی می‌کند، تا تاکسی‌هایی که از بیرون کلاسیک به نظر می‌رسند اما در داخل با تجهیزات مدرن مجهز شده‌اند. حتی در بسته‌های آدامس، کاغذی برای پیچیدن آدامس جویده‌شده وجود دارد و قاشق‌هایی به‌طور ویژه طراحی شده‌اند تا برای افرادی که دچار لرزش شدید دست هستند مناسب باشند (توانمند کردن مهم است). هوای توکیو پاک است، آسمان آبی، و هیچ زباله‌ای در خیابان‌ها دیده نمی‌شود، هرچند که جالب است هیچ سطل زباله‌ای هم وجود ندارد! در ابتدا، دیدن شخصیت‌های کارتونی و عروسک‌هایی که جوانان به لباس‌هایشان آویزان کرده بودند برایم عجیب بود، اما این سفر به من فهماند که باید رؤیا داشت و هر مشکلی فقط یک مشکل شخصی نیست. با پیدا کردن راه‌حلی برای یک مشکل، می‌توان آن را برای همه حل کرد.

ژاپن به من نشان داد که زندگی با نظم، احترام به زمان و هماهنگی با طبیعت می‌تواند به ایجاد جامعه‌ای پویا و موفق منجر شود. این سفر برای من نقطه عطفی بود، زیرا متوجه شدم که تجمل همیشه معادل توسعه نیست و می‌توان با حفظ فرهنگ به پیشرفت دست یافت. هیچ‌گاه لحظه‌ای را فراموش نمی‌کنم که در شب سوار بر ترمی خودران در میان ساختمان‌های بلند در حال حرکت بودن که مدیران و کارمندانی را در این ساختمان ها دیدم که تا آن وقت شب با لباس های رسمی دور میزها مشغول کار و جلسه بودند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد