ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

نمی شود که نمی شود

زمانی که آزمایشگاه توماس ادیسون در وست اورنج، نیوجرسی دچار آتش‌سوزی شد، او 67 ساله بود. در حالی که تجهیزات و یادداشت‌های ارزشمند سال‌های گذشته‌اش در میان شعله‌ها نابود می‌شدند، نقل است که او با خونسردی نظاره‌گر این لحظات بود. در اوج این آتش‌سوزی، روایتی مشهور نقل می‌شود که او پسرش، چارلز را صدا زد و با هیجان گفت: "پسرم، مادرت را صدا کن! او هرگز در زندگی‌اش چنین آتشی را نخواهد دید!" 

شاید آزمایشگاه شما هیچ‌وقت آتش نگیرد، اما وقتی تمام تلاش‌هایتان بی‌نتیجه می‌ماند، وقتی هر دری را می‌زنید اما از هدف دورتر می‌شوید، همان لحظه‌ی گداخته شدن شما در میان شعله‌هاست. این همان نقطه‌ای است که باید به خود، آگاه شوید و به خود بگویید شاید دیگر هرگز این تجربه تکرار نشود، پس به‌جای ترس و درد بسیار، از آن در حالی که درد می کشید بیشترین لذت را ببرید و با تامل و تفکر از آن بیاموزید.  اگر آگاهانه رفتار کنیم این لحظات است که ما را پخته‌تر می‌کنند، همانند فلزی که در آتش آبدیده می‌شود. بعد از آتش بدون شک اگر بدانیم و باور داشته باشیم مقاومتر خواهیم شد.
لطفا این بار امتحان کنید و به خودآگاه خود بیاورید که این درد یا اتفاق و یا مشکل دیگر تکرار نمی شود! پس به بهترین شکل با این اتفاق تکرار نشدنی زندگیتان روبرو شوید. در نهایت اینکه، این آتش‌سوزی نابودکننده برای ادیسون پایان راه نبود؛ او سال بعد، دستگاه ضبط صدا که یکی از بزرگترین نوآوری هایش بود را اختراع کرد. 
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب میشود/ گاهی نمیشود، که نمیشود، که نمیشود...گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است/گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود... گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست/ گاهی تمام شهر گدای تو میشود...(قیصر امین پور)

نظرات 1 + ارسال نظر
1403/12/09 ساعت 02:41 https://alihazrat.blogsky.com

جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد