ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

سفرنامه لاهه – سفر دوم

در این سفر قبل از آمدن به لاهه مسیر را از ایستگاه مرکزی تا سفارت در گوگل مپ بررسی کردم و متوجه شدم اگر کانال آب پشت ایستگاه را دنبال کنم در حدود 45 دقیقه به سفارت می رسم ( تصمیم به جبران پول تاکسی سفر اول را داشتم). بخاطر تصمیم به پیاده روی کمی زودتر راه افتادم و به علت کم خوابی در قطار خوابیدم که ناگهان با نزدیک شدن یک سگ (بوشوگ) به پاهام از خواب پریدم (پاهام را داشت بو می کرد) بعد از رسیدن به ایستگاه بزرگ لاهه با توجه به نقشه، خودم را به کنار کانال آب رسوندم و به طرف سفارت راه افتادم در طول مسیر به منظره های زیبایی برخوردم (مثلا اردک هایی که وسط شهر در حال زندگی بودن) در بین راه به مادورودام (معروف به هلند کوچک) رسیدم که متاسفانه به علت تعمیرات بسته بود (در این محل تمام هلند بصورت بسیار کوچک ساخته شده است) و من از دیدنش محروم شدم (تصویر از اینترنت).

مسیر را ادامه دادم تا بالاخره به دو راهی و سراشیبی پشت سفارت رسیدم ترجیح دادم بجای عبور از مسیر مستقیم (جنگل) از راه معمولی عبور کنم که بعد از عبور از سراشیبی به چمنزاری رسیدم که مردم در آن جمع شده بودن که ناگهان یک سگ به قد خودم از دور به طرفم دوید و شروع به پارس کردن کرد! منم تنها کاری که تونستم بکنم سر جام ایستادم صاحب چاقشم به خودش زحمت نمی داد جونورش را بگیره، سگم ول کن نبود منم با پارسای اون یک دو قدم گذاشتم عقب که نزدیک بود از سراشیبی پشت سرم بیفتم که بالاخره صاحبش اومد و قلادش را بست! و یک جوری بهم نگاه کرد که انگار من مقصر بودم (قیافش شبیه سگش بود)! منم چون عجله داشتم سریع مسیرم را ادامه دادم تا بالاخره به سفارت رسیدم خوشبختانه به عنوان آخرین نفر شماره گرفتم. سفارت باز هم شلوغ بود ولی این دفعه دانشجو ها برای گرفتن نامه ارز دانشجویی آمده بودن یکیم دیر رسیده بود که با کلی خواهش و التماس مسئول مربوطه را راضی به انجام دادن کاراش کرد یک خانومیم چون پلیس جریمش کرده بود می گفت این پلیس کله پنیری مست بوده و بریم ازش شکایت کنیم در کل تا اونجایی که فهمیدم به علت مهاجر پذیر بودن هلند در گذشته هر کسی با هر ویژگی تونسته وارد این کشور بشه (حتی الانشم همین طوره) بخاطر همین باید کمی دقت کرد. وقتیم نوبت به من رسید مامور سفارت از من خواهش کرد که چند تا کپی به وسیله دستگاه پولی سفارت بگیرم (برای من خیلی خوب شد چون سکه هام که بیشتر موجب آزار بود تموم شد)

بعد از سفارت از مسیر جنگل برگشتم و سریع خودم را به مرکز شهر رسوندم ولی باز هم در بین راه یک سگ کوچولو از 100 متر اونور تر تا من را دید به سمت من دوید که من مجدد ایستادم ولی این دفعه صاحبش سریع دوید دنبال سگ جان و بعد از بستن قلادش دعواش کرد و از من معذرت خواست بعد از رسیدن شروع به گشت زدن کردم که یک ایرانی را دیدم که مشغول جمع کردن امضا برای آزادی ایران بود!!! و من هم تا دیدمش سریع فرار کردم تا دردسر برام نشه از نکات جالب این شهر بسته و باز شدن مسیر به وسیله لوله های استوانه ای برای تراموا بود (تراموا از وسط خیابان عبور می کنه) که برای من خیلی جالب بود در ضمن در این شهر نسبت به شهرای کوچک مردم بدتر رانندگی می کردن و اون آرامش شهرای کوچک برقرار نبود (البته میگم بدتر نسبت به خودشون). به چند تا مرکز خرید هم سر زدم ولی چیزی پیدا نکردم (راستی یک جا خوندم هلندیا زیاد خوش لباس نیستند و اونم بخاطر صرفه جویی زیادشون است) و بعد از عبور از محله چینی ها و مشاهده معدود ساختمان های بلند این شهر به بینهوف سر زدم و بعد از آن خودم را به قطار رساندم.

http://s4.picofile.com/file/8178635218/IMAG0033.jpg



http://s6.picofile.com/file/8178635284/IMAG0035.jpg

http://s4.picofile.com/file/8178635268/IMAG0034.jpg

http://s4.picofile.com/file/8178635250/IMAG0036.jpg

بعد از چند ماه که داشتم کیفم را مرتب می کردم در یکی از جیب های آن یک بسته شکلات نصفه پیدا کردم و به نظرم رسید شاید سه تا سگی که به من حمله کردن خیلی شکلات دوست داشتن.

***متاسفانه برای چندمین بار مطالب پاک شده که در آینده کمی بروز می گردد.

*** نمیدونم چرا فیلم ها فاقد کیفیت هستند...

سفرنامه لاهه – سفر اول

من دو مرتبه برای رفتن به سفارت به پایتخت اداری هلند یعنی لاهه (به هلندی دنهاخ) سفر کردم در سفر اول بعد از پیاده شدن از قطار (سنترال استیشن) از فروشگاه داخل ایستگاه یک نقشه به مبلغ 2.5 یورو خریدم (هم قیمتش زیاد بود و هم نقشه بدی بود و برای پیدا کردن مکان ها و فاصله ها کلی به مشکل خوردم).

http://s6.picofile.com/file/8178634118/Haugh.jpg

بعد از خروج از ایستگاه حدود 45 دقیقه مشغول آدرس پرسیدن بودم تا بفهمم چطوری میشه با تراموا یا هر وسیله دیگه به سفارت رفت ولی کسی نتونست کمکم کنه. پس، از اون جایی که می ترسیدم سفارت تعطیل کنه سوار تاکسی شدم و با 20 یورو در کمتر از ده دقیقه به سفارت رسیدم در آخر مسیر هم راننده از من ملیتم را پرسید و وقتی فهمید ایرانیم کلی خوشحال شد. سفارت برخلاف انتظارم شلوغ بود و باید شماره (نوبت) می گرفتم ولی خوشبختانه کار من سریع تموم شد. بعد از انجام کارهام با توجه به نقشه ای که در دستم بود و کمک خانم های سالخورده داوطلب کمک (وقتی نقشه را در دستانم می دیدند خودشون پیشنهاد کمک کردن می دادند) خودم را به  ساحل دریا و اسکله اسخیفنینگن رساندم (سفارت نزدیک دریا هستش) در این مدتی که من در این کشور بودم همیشه بادهای سرد می وزید ولی در این جا هرچه به دریا نزدیک تر می شدم حتی نمی تونستم تعادلم را از شدت باد نگه دارم وقتی هم خودم را به بالای اسکله رساندم هر لحظه احتمال می دادم بیفتم تو آب، تا حالا دریای طوفانی اونم به این شدت ندیده بودم، بعد از گشت و گذار و خرید یادگاری (آسیاب بادی) و عبور از کنار هتل بزرگ کورهاوس مجدد به مرکز شهر برگشتم.


http://s6.picofile.com/file/8178634384/IMAG0031.jpg

در ابتدا برای جبران پول تاکسی تصمیم گرفتم پیاده برم و در طول راه هم ساندویچ هایی که درست کرده بودم بخورم ولی وقتی به میانه راه رسیدم به نقشه نگاه کردم و به نظرم رسید ساعت ها باید راه بروم که از یک خانم سالخورده پرسیدم چطوری با تراموا برم مرکز شهر که اونم گفت با من بیا که مقصدم همون جاست بعدم نظرم را در مورد کشورش پرسید که گفتم باد خیلی اذیتم می کنه و اونم حرفم را تایید کرد و به نظرم گفت تابستان بهترین آب و هوا را این کشور داره و اون موقع وقت سفر هستش و بعد هم از ملیتم پرسید منم گفتم ایرانیم که باعث خندش شد! سوار تراموا شدم و بعد سه ایستگاه (فاصله ها کم بود) به ایستگاه مرکزی رسیدم (نقشه طوری کشیده بود که من فکر کردم چند ساعت طول میکشه به خاطر همین فاصله ها از دیدن قصر ملکه منصرف شدم چون فکر می کردم خیلی دوره) و از اون جایی که مرکز شهر در کنار این ایستگاه است تصمیم گرفتم از وقتم استفاده کنم و به جاهای دیدنی هم سر بزنم. اگر درست یادم باشه اون محدوده از دو بافت قدیمی و مدرن تشکیل شده بود و تعداد زیادی از مراکز دیدنی و همچنین خرید و معدود ساختمان های بلند این کشور در این قسمت واقع شده بود من هم ابتدا کمی در شهر گشت زدم و سپس به دو موزه اسچر (راضی نبودم) و موزه مائریتشویس که محل نگهداری چند تابلو معروف مانند دختری با گوشواره مروارید که با کلی نگهبان کنترل می شد (یکی از نمادهای فرهنگی هلند) سر زدم با تاریک شدن هوا هم به علت این که تا مقصدم کلی راه بود به سمت قطار راه افتادم.

***متاسفانه برای چندمین بار مطالب پاک شده که در روزهای آینده بروز می گردد.(بعد نوشت: کمی بهبود داده شد)

سفرنامه آمستردام - ونیز شمال

آمستردام، شهری که بخش مرکزی آن بافت قدیمی خود را حفظ کرده و همانند یک موزه می توان با قدم زدن یا قایق سواری در کانال های شهر از بناهای زیبا و قدیمی آن که در کنار آب واقع شده اند لذت برد.

در واقع یکی از جاذبه‌های اصلی گردشگری در آمستردام، قایق‌سواری در کانال‌های مرکز شهر است که از مقابل بسیاری از ساختمان‌های قدیمی و زیبای شهر می‌گذرد.

بلیت این قایق ها را هم می تونید از مراکز توریستی (به علت توریستی بودن شهر این مراکز زیادند) یا خود ایستگاه توقف قایق ها تهیه کنید (تصور یک جای بزرگ را نکنید که باید برای رسیدن به مکان مورد نظر کلی بزرگراه را رد کنید و کلی زمان و انرژی بگذارید، تقریبا همه جا با پیاده روی در دسترسند).

بعد از سوار شدن به قایق های کروز شما در مسیرهای مشخص حرکت می کنید و با توجه به مکان مورد نظر اطلاعات مورد نیاز به شما داده می شود (مطالب از قبل ضبط شده و به چند زبان خوانده می شود). 

در طول مسیر به شما خانه های کنار کانال و خانه های قایقی (عده ای از مردم در قایق هاشون زندگی می کنند) نشان داده می شود.

همچنین شما با تاریخچه کانال ها (قدمت کانال ها به سیصد سال پیش و حتی بیشتر باز می گرده که نشان میده سال هایی که ما خواب بودیم در این سرزمین مشغول کار و تلاش بودند) آشنا می شوید.

در ادامه از مقابل خانه های کنار آب (همان طور که مشاهده می کنید ساختمان ها دارای عرض بسیار کمی هستند) عبور می کنید.

***متاسفانه برای چندمین بار مطالب پاک شده که در روزهای آینده بروز می گردد.

سفرنامه آمستردام– نقاط دیدنی

حدودا دو روز طول می کشه تا از نقاط اصلی این شهر و موزه ها بازدید کنید (نه همه مکان ها) توصیه میشه اگر به این شهر سفر کردید به میدان دام که یکی از میدان های اصلی و معروف شهر است سر بزنید.

در کنار این میدان و در مقابل بنای یادبود کشته شدگان جنگ، قصر سلطنتی دام که در آن جشن های سلطنتی برگزار می شود قرار دارد.


در کنار این عمارت، کلیسا و موزه مادام توسو جای گرفته است که یکی از مقصدهای اصلی توریست ها می باشد.


همچنین شما می توانید از تورهای گشت شهری، گشت کانال های آب و گشت روستاهای حومه (در گشت روستایی شما به بازدید تعدادی از روستاهای اطراف و دیدنی های آن ها مانند آسیاب بادی می روید و با ساخت پنیر و کفش های سنتی هلندی آشنا می شوید) استفاده کنید بعلاوه می توانید به موزه های امپراتوری، ون گوک و الماس هم سر بزنید.

 

در آخر هم اگر در زمان مناسبی به آمستردام سفر کرده باشید می توانید از باغ زیبا و معروف کوکنهف بازدید کنید (در بعضی از ماه ها جهت بازدید باز است).

***متاسفانه برای چندمین بار مطالب پاک شده که در روزهای آینده بروز می گردد.

سفرنامه هلند – سامانه حمل ونقل

قطار اصلی ترین سامانه حمل و نقل هلند است که تمام شهرها و مراکز مهم را بهم متصل می کند و شما می تونید سه ساعت (حدودا) از لاهه به دورترین شهر مانند انسخده (نزدیک ترین شهر به آلمان) بروید معمولا هم ایستگاه ها در مراکز شهر قرار دارند و بعد از پیاده شدن به همه جا دسترسی دارید همچنین علاوه بر داخل هلند می تونید با سامانه ریلی (قطار سریع السیر) به کشورهایی مانند فرانسه، بلژیک، سوییس، چک ، اتریش، لوکزامبورگ، دانمارک و آلمان سفر کنید.

شما در هلند بعد از پیاده شدن در ایستگاه های اصلی به تراموا، تاکسی و اتوبوس دسترسی دارید (ایستگاهاشون در کنار ایستگاه های قطار هستند) در ایستگاه های اصلی قطار هم معمولا فست فود، فروشگاه، صرافی، بلیت فروشی و ... قرار دارند همچنین معمولا اگر نقشه داشته باشید یا از گوگل قبلا چک کرده باشید می تونید پیاده هم در داخل شهر سفر کنید (حداقل لاهه و آمستردام این طوری بود) ولی اگر حوصله راه رفتن ندارید می تونید از تاکسی های دربست استفاده کنید که هزینه بالایی دارند یا از تراموا که هزینه 2.5 یورویی داره استفاده کنید که در سطح شهر دارای ایستگاه هایی است (در صورت داشتن کارت الکترونیکی با توجه به مسافت پول می پردازید در غیر این صورت پول را به راننده می دهید).

هزینه قطار ها هم با مسافت تغییر می کنه مثلا از آمستردام تا انسخدی باید در حدود 21.30 یورو بپردازید، البته این قیمت برای کسانی که کارت تخفیف ندارند هستش و در صورت عضو شدن و پرداخت حق عضویت هزینه بلیت کلی کاهش پیدا میکنه.