حقیقتی کوچک برای آنانی که می خواهند آینده خود را 100% بسازند!!! اگر
A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z
برابر باشد با
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26
(تلاش سخت) Hard work
H+A+R+D+W+O+ R+K
8+1+18+4+23+ 15+18+11= 98%
(دانش) Knowledge
K+N+O+W+L+E+ D+G+E
11+14+15+23+ 12+5+4+7+ 5=96%
(عشق) Love
L+O+V+E
12+15+22+5=54%
خیلی از ما فکر می کردیم این ها مهمترین باشند مگه نه؟!!! پس چه چیز 100% را می سازد؟؟؟
(پول) Money
M+O+N+E+Y
13+15+14+5+25= 72%
(رهبری) Leadership
L+E+A+D+E+R+ S+H+I+P
12+5+1+4+5+18+ 19+9+16=89%
پس برای رسیدن به اوج چه کنیم؟
(نگرش) Attitude
1+20+20+9+20+ 21+4+5=100%
اگر نگرشمان را به زندگی، گروه و کارمان عوض کنیم زندگی 100% خواهد شد. نگرش همه چیز را عوض می کند، مطمئن باشید همه چیز را ...
مردی در کنار ساحل دورافتاده ای قدم میزد. مردی را در فاصله دور می بیند که مدام خم میشود و چیزی را از روی زمین بر میدارد و توی اقیانوس پرت میکند. نزدیک تر می شود، میبیند مردی بومی صدفهایی را که به ساحل میافتد در آب میاندازد. صبح بخیر رفیق، خیلی دلم میخواهد بدانم چه میکنی؟ این صدف ها را در داخل اقیانوس می اندازم. الآن موقع مد دریاست و این صدف ها را به ساحل دریا آورده و اگر آنها را توی آب نیندازم از کمبود اکسیژن خواهند مرد. دوست من! حرف تو را می فهمم ولی در این ساحل هزاران صدف این شکلی وجود دارد. تو که نمیتوانی آن ها را به آب برگردانی خیلی زیاد هستند و تازه همین یک ساحل نیست. نمی بینی کار تو هیچ فرقی در اوضاع ایجاد نمی کند؟ مرد بومی لبخندی زد و خم شد و دوباره صدفی برداشت و به داخل دریا انداخت و گفت :برای این یکی اوضاع فرق کرد پس آینده دنیا تغییر کرد.
گنجشکی با عجله و با
تمام توان به آتش نزدیک میشد و برمیگشت!
پرسیدن: چه میکنی؟ پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب
نوک خود را پر از آب میکنم و آن را روی آتش میریزم…
گفتند: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو میآوری بسیار زیاد است و
این آب فایدهای ندارد.
گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما آن هنگام که وجدانم میپرسد:
زمانی که دوستت در آتش میسوخت تو چه کردی؟ پاسخ میدهم: هر آنچه از من بر میآمد!!
منبع: نامشخص
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر بیرون
رفت، دید نگهبان پیری با لباس اندک نگهبانی می دهد، به او گفت سردت نیست؟ نگهبان گفت: چرا اما مجبورم طاقت بیارم. پادشاه گفت: به قصرم می روم و یک لباس گرم با خودم میاورم، پادشاه به محض
اینکه به قصر رفت سرما را فراموش کرد، فردای آن روز جنازه ی یخ زده ی پیرمرد را در
حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که با خط ناخوانا نوشته بود، من هر شب با همین لباس کم طاقت میاوردم، اما وعده ی لباس گرم تو مرا از پای در آورد. (منبع نامشخص)
یک کشاورز جوان آمریکایی بعد از شنیدن داستان کسانی که به افریقا می روند، به هیجان آمد. او مزرعه خود را فروخت و تصمیم گرفت به افریقا برود، معدن الماس کشف کند و به ثروتی افسانه ای دست یابد. کشاورز قاره افریقا را در مدت دوازده سال زیر پا گذاشت و عاقبت در نتیجه بی پولی، تنهایی، خستگی و بیماری و ناامیدی خود را به درون اقیانوس پرت کرد و ....
از طرف دیگر، کشاورزی که مزرعه او را خریده بود، هنگامی که به قاطر خود، در رودخانه ای که از وسط مزرعه اش می گذشت آب می داد، تکه سنگی پیدا کرد که نور درخشانی از خود ساطع می کرد. معلوم شد آن سنگ الماسی است که قیمتی بر آن متصور نیست. کسی که الماس را از او می خرد از کشاورز درخواست می کند که او را به مزرعه اش ببرد و محل را به او نشان دهد، کشاورز او را به محلی که قاطرش را آب داده بود، برد. آن ها در آن جا قطعه سنگ های بسیاری از همان نوع پیدا می کنند و بعداً متوجه می شوند که سرتاسر مزرعه پوشیده از فرسنگ ها معدن الماس است .
وقتی هدفی (البته از نوع واقعی و ارزشمند) را برای خود تعیین می کنیم نباید فکر کنیم برای عملی ساختن آن باید سرتاسر دنیا را زیر پا بگذاریم و شغل و کشور خود را باید عوض کنیم گاهی الماس ها در نزدیکی ما قرار دارند و فقط کافی است کمی تلاش کنیم و تصمیم بگیریم الماس ها را ببینیم.
منبع متن اصلی: اینترنت