خوشبختانه ایران یکی از کشورهای پیشرو! در اهدای خون داوطلبانه می باشد حتی درصد اهدای خون در کشور ما بالاتر از نرخ های معمول جهانی است (رکورددار ایرانی اهدای خون) در ضمن اهدای خون در ایران کاملا مجانی و رایگان انجام می گیرد و به اهدا کننده به جز ارایه کیک و آبمیوه چیز دیگری داده نمی شود (البته در روزهای خاص مذهبی و اتفاقات ناگهانی اهدا بیشتر میشه).
همیشه اهدای خون برام جالب ولی از انجام آن ترس داشتم! ولی از اونجایی که تصمیم داشتم از وقت فراغتم درست استفاده کنم و کارهای فراموش شده و عقب افتادمو انجام بدم دیروز صبح به قصد اهدای خون راهی مرکز شدم بعد از ارایه کارت ملی و وزن کشی به اتاق خانم دکتر فرستاده شدم و اون هم یک سری سوالات از من پرسید (خوبش این بود که مواد می کشی!) اولش که به شوخی گرفتم ولی کم کم فهمیدم سوالات جدی هستش و ...، در انتها هم ازم خواست تا به طور پنهانی دکمه آری یا خیر را فشار بدهم (با فشار دادن آری با استفاده شدن از خونمون موافقت می کنیم) البته برام توضیح داد که این جواب را خودش متوجه نمیشه و بعدا در صورت جواب منفی از سامانشون خون حذف میشه (کلی بارکد چاپ می کنند و به همه جا می چسبونند) بعد از چند دقیقه وارد اتاق انتقال شدم (نکات مهم) و کمی در آنجا برای خوردن کیک و آبمیوه (به علت این که صبحانه نخورده بودم ازم خواستن تا چیزی بخورم) منتظر ماندم تو اون مدتی که نشسته بودم در اون وقت صبح پیوسته آدما میومدن و میرفتن از همه سن هم بودن پیر، میانسال و جوون، واقعا از ملت همیشه در صحنه داشتم لذت می بردم! بعد از ده دقیقه بهم اجازه دراز کشیدن دادن و بدونی که بفهمم سوزن را فرو کردن و مشغول خون گرفتن شدن! به همین راحتی! من همیشه فکر می کردم حداقل باید به اندازه آمپول زدن درد بکشم اما چیزی قسمتمون نشد! هیچی! بالاخره بعد از ده دقیقه به من اجازه رفتن دادند! همین دیگه خوشبختانه بعدشم جز کمی کبودی در ناحیه ورود سوزن برام مشکلی پیش نیامد. الانم مشتاقانه منتظرم تا نتایج آزمایش خونم را برام ارسال کنند. در نهایت هم تا اونجایی که متوجه شدم و فهمیدم مهمترین دلیلی که آدما باید خون بدهند برای کمک به دیگران هستش نه چیز دیگر! یعنی فوایدی که برای ما داره در مقابل کمک به بیماران هیچ هستش (اینم دلیل اهدای خون)! همچنینن اگر زیر قولم نزنم بدم نیامد این کار و ادامه بدم چون هم بی هزینست و هم بی درد تازه آبمیوه رایگانم میدن.
آخرین کلمات یک
مهندس برق: خوب حالا روشنش کن...
آخرین کلمات یک انسان عصر حجر: فکر می کنی توی این غار چیه؟
آخرین کلمات یک بیمار: مطمئنید که این آمپول بی خطره؟
آخرین کلمات یک جلاد: ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد...
آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون: این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست...
آخرین کلمات یک چترباز: پس چترم کو؟
آخرین کلمات یک مهندس عمران: عجب سازه پایداری!
آخرین کلمات یک دانشجو: آخیش دیگه راحت شدم.
آخرین
کلمات یک دربان: مگه از روی نعش من رد بشی...
آخرین کلمات یک دیوانه: من یه پرندهام!
آخرین کلمات یک شکارچی: مامانت کجاست کوچولو؟.
آخرین کلمات یک قهرمان: کمک نمیخوام، همهاش سه نفرند...
آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی: قضیه روشنه، قاتل شما هستید!
آخرین کلمات یک کوهنورد: سر طناب رو محکم بگیری ها...
آخرین کلمات یک گروگان: من که میدونم تو عرضه شلیک کردن نداری...
آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه: این آزمایش کاملاً بی خطره...
آخرین کلمات یک مهاجر: سلام خوشبختی!
منبع: تقریبا اینترنت