ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

هفت سال گذشت ...

سال دیگری هم گذشت، همچنان روزهایی که شروع به نوشتن کردم را یادم هست ولی برام عجیبه که هفت سال ازشون گذشته باشه، همچنان در همان مسیر از قبل ترسیم شده هستم اگرچه همیشه زمان بندی اون جوری که خودم میخواد جلو نمیره. اون موقعی که من تصمیم گرفتم در این مسیر قرار بگیرم با توجه به آگاهی و دانش خود و اطرافیانم به نظرم بهترین تصمیم ممکن را گرفتم. البته الان هم بابت این تصمیم خدارا شاکرم. اما با توجه با آگاهی بیشتری که الان دارم لازمه تغییراتی در هدف هایم لحاظ کنم.

راستش برای درس خوندن و کسب علم باید بهای بسیار زیادی پرداخت کرد که تا قبل از شروع این مسیر معمولا عمق آن درک و حس نمیشه، ولی این روزا سعی میکنم که این بها را کمی کمتر کنم (البته بخشی از آن غیر جبرانه). در این سالی که گذشت خیلی بیشتر رو خودم کار کردم، از همه مهمتر تلاش کردم اضطراب و خشمم را ریشه یابی کنم دلیل داشتن صفت های منفی خودم را بهتر بشناسم و سعی کنم اون ها رو کمرنگتر کنم. سعی کردم با محیط های خارج از دانشگاه ارتباط برقرار کنم و باهاشون هم صحبت بشم تا کمی از حالت تک بعدی خارج بشم. خلاصه خیلی دید بهتری دارم نسبت به خودم و اطرافم و الان هدفگذاری های متفاوتتری دارم.... ولی خوب حتی با وجود تغییر هدف باید هر طور شده تحصیل خود را به پایان برسانم، ان شاءالله...

شش سال گذشت ...

خوب ششمین سال هم گذشت! هیچ وقت فکر نمی کردم که قراره برای شش سالگی این صفحه بنویسم! فراز و نشیب داشت ولی خدارو شکر داره میگذره البته هنوز در حال تلاشم تا مسیر را هموار کنم تا ببینم خدا من را به کدام طرف می برد.

در یک سال گذشته مهمترین موردی که بهش رسیدم بحث انگیزه و مهارت بود. بدون شک اگر انگیزه باشه خیلی از مشکلات، حل و هموار میشه! و بسیاری از مواردی که باهاش مشکل داریم و اون را یک ضعف یا کمبود می بینیم  از نوشتن بگیر تا صحبت کردن و نوع رفتار و گفتار  با تمرین و کلاس بهبود پیدا میکنه. در مورد این روزها هم بگم که بدون شک آرامشم بیشتر از گذشته است ولی همچنان به تلاش بیشتر نیازمندم. همچنین باید برای بلند مدت مجدد هدفگذاری کنم....البته این دفعه مثل شش سال پیش این کار آسان نیست...

و اینک هلند

تقریبا سال دوم دانشگاه بود که مطمئن شدم برای ادامه تحصیل باید حتما به خارج از کشور بروم، بخاطر همین تصمیم گرفتم یک مسیر طولانی را شروع کنم هر چند خیلی چیزارو با توجه به هدف از دست میدادم (و خواهم داد). در ابتدا مثل خیلیا دوست داشتم این مسیر را از ایالت متحده شروع کنم اما مسیر از جایی شروع شد که هیچ وقت فکرش را نمیکردم چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر رشته ای، هرچند بعد از وقفه ای که در روند ادامه تحصیلم افتاد و فرصتی پیدا کردم تا حسابی فکر کنم، فهمیدم برای شروع ایتالیا بهترین مسیرست و هرچه هم جلوتر رفتم لطف و بزرگی خدارو بیشتر متوجه شدم. انگار همه چیز مانند یک دومینو چیده شده بود فقط کافی بود محل مهره هارا پیدا کنم و در یک زمان مناسب اولین مهره را حرکت بدهم، البته خدا هم به من این فرصت را داد که بهترین راه را پیدا کنم. خلاصه به ایتالیا رفتم و کارشناسی ارشد را با بدست آوردن کلی تجربه متفاوت در ایتالیا تمام کردم. در حالی که در سخت ترین شرایط ممکن قرار داشتم هیچ وقت هدفم را فراموش نکردم و به راهم ادامه دادم... الانم چند وقتی است مقطع دکترا را در هلند در یک گروه بسیار خوب و حرفه ای آغاز کردم و امیدوارم این مسیر و این هدف همچنان با لطف خدا ادامه پیدا کنه و به پایان برسه.

پنج سال گذشت ...

با لطف و خواست خدا، این  پنجمین سال هم  گذشت، روزی یه تصمیم گرفتم و خدا هم لطف کرد و در این مسیر من را کمک، همراهی و راهنمایی کرد. خدارو شکر که به روزمرگی دچار نشدم و این مسیر را شروع کردم، البته چون هدف داشتم باید کمی صبر میکردم و حرف مردم را تحمل.... البته همچنان کمی از مسیر را آمدم، ولی همین مقدار هم کلی به من آموخت...

البته از اینجا به بعد مسیر زیباتر شده ولی سختی هاشم بیشتر، امیدوارم که از مسیر منحرف نشم و به جلو پیش برم...

در مورد وبلاگ هم که همینجور مشخصه کاربران واقعیشو پیدا نکرد حالا به ضعف نوشتاری من برمیگرده یا موضوع نوشته هام، با این وجود هنوز دوست دارم برای خودم بنویسم...

چهار سال گذشت ...

چهار سال ناباورانه از اولین نوشتارم در این وبلاگ گذشت، و از همه جالبتر اینکه بین سومین و چهارمین سال فقط یک پست نوشتم، البته مطالب زیادی رو شروع کردم ولی متاسفانه زمان و درگیری های این ایام مجال پایانشون را به من نداد. امیدوارم این روزا بیشتر بنویسم و وبلاگ را بروز رسانی کنم.

همانند گذشته در موقعیتی که از قبل پیش بینی نمیکردم قرار دارم ولی خداروشکر و صد هزار مرتبه شکر از لطف خدا.... اما این نیز هم بگذرد...