ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

سفرنامه هلند - مردم

هرچند طول سفرم به هلند کوتاه بود و نمیتوان نتیجه گیری کلی کرد اما به نظرم مردم بسیار محترمی، حداقل در برخورد با مسافران آمدند، به عنوان مثال در سفر به لاهه در مکان های مختلف خانم های سالخورده تا متوجه میشدن مسافر هستم، بدون اینکه ازشون سوال بپرسم پیش قدم میشدن و کمک می کردن (حالا نمیدونم بخاطر احترام بود یا از تنهاییشون که دنبال سرگرمی می گشتن) البته از رفتارشون با مهاجران اطلاعی ندارم ولی داستان های خیلی متفاوتی هم از رفتارشون شنیدم (مانند سرد بودن و بی تفاوت بودن و ...).


بعضی از هلندی ها واقعا قد بلند و درشت بودن (مثل شخصیت هاگرید هری پاتر) به همین خاطر ارتفاع چارچوب های درشون از ما بلندتر بود. تا جایی هم که دیدم به مصرف ماهی، پنیر (لبنیات) و سیب زمینی علاقه مند بودند. 


زبان هلندی ها (Dutch) شبیه آلمانی اما متفاوت هستش ولی همشون از افراد سالخورده تا کسایی که شغل های سطح پایین دارند می تونند به طور کامل اینگلیسی صحبت کنند فقط گاهی در بیان اعداد به اینگلیسی مشکل دارند. در زبان خودشون هم خیلی از حرف خ استفاده می کنند (به جای گ و ج از خ استفاده می کنند)، البته مانند سایر کشورها نوشته های روی مواد غذایی، فروشگاه ها و ... به زبان اول این کشور است.


 حتما اصطلاح Go Dutch را شنیدید که به معنی هلندی رفتن است و وقتی استفاده میشه که تصمیم داریم هر کسی پول خودش را حساب کنه، که به نظرم نشان دهنده حسابگری این مردم است. در مورد انرژی هم به شدت درست مصرف می کردند در ضمن در هلند همانند سایر کشورهای اروپایی برای شما لامپ پرنور و یک اتاق خیلی گرم یک آرزو محسوب میشه (به دانشجویان توصیه میشه لامپ با خودشون ببرند!) چون حتی شما اگر تصمیم به خرید لامپ بگیرید به آسانی نمی توانید لامپ پرنور پیدا کنید. قبل از سفر هم در کتابی خوانده بودم بعد از خرید در گرفتن پول خرد دقت کنید چون گاهی پول را پس نمی دهند ولی از بدو ورود تا خروج باقیمانده پولم را با دقت خاصی پس می دادند که گاهی حوصلم سر می رفت (در هلند برخلاف ایتالیادر پس دادن یک سنت و 2 سنت پول را گرد می کنند که به نظرم اینجوری خیلی بهتره ). 

سفرنامه هلند – آب و هوا

 هلند با توجه به موقعیت جغرافیایی و ساحل طولانی با دریای شمال دارای آب و هوا و اقلیم اقیانوسی است. اگر این کشور را چهارفصل در نظر بگیریم، در تابستان معمولا نمی توان هوای گرمی را انتظار داشت، البته در پاییز و زمستان هوا مانند شمال اروپا سرد نمی شود، ولی بادهای شدید آزاردهندست.

فکر می کنم هلند هم مانند سایر کشورهای این ناحیه حتی اگر زمین زیر خونتون را بکنید در نیم متری به آب می رسید در نتیجه به دلیل وجود آب کافی، این کشور منطقه ای مناسب برای پرورش گل و گیاه و تولید محصولات کشاورزی محسوب میشه، البته با توجه به آب و هوا پرورش گلخانه ای رونق فراوانی دارد. در نهایت بد نیست به این نکته هم اشاره کنم که هلند با استفاده از فناوری های روز و همکاری صنعت و دانشگاه (بخصوص دانشگاه واخنینگن) به یکی قطب های صادرات محصولات کشاورزی در جهان تبدیل شده است.

در مناطقی هم که زمین از خاک فقیری برخورداره به علت وجود چمنزار و علفزار امکان دامداری به راحتی مهیاست. شایدم به همین خاطر محصولات لبنی در این کشور فراوان و با قیمت های مناسب عرضه میشه.

البته این رطوبت کمی از نظر بهداشتی و بیماری های تنفسی براشون میتونه مشکل ساز بشه و بخاطر همین روی بیماری ها واگیردار بسیار حساس هستند. همچنین این سرزمین پست از گرد و خاک محروم هستش و لازم نیست هر شب تعداد زیادی رفتگر مشغول تمیزکاری باشند و شما هم هر روز مجبور نیستین کفشتون را تمیز کنید و ... (البته دانش آموزان و دانشجویان از نعمت تعطیلی به علت آلودگی هوا محرومند).

 از اکتبر هوا شروع به سرد شدن میکنه و بادها بیشتر میشه و حدودا تا مارچ ادامه پیدا می کنه،  معمولا آب و هوا در می تا سپتامبر در ایده آلترین حالت در هلند قرار داره و از شدت بارش ها و بادها کم میشه (البته هوا قابل پیش بینی نیست، اما هوای خوب را در این ماه ها میشه انتطار داشت). بد نیست به این نکته اشاره کنم  این آب و هوا و نبود خورشید میتونه برای بعضی از آدما افسردگی ایجاد کنه!!! گاهی باد و باران طوری همدیگه را همراهی می کنند که حتی به سختی میشه چتر در دستتون بگیرید پس توصیه می کنم اگر به این هوا عادت ندارید حتما کلاه مناسب با خودتون ببرید، البته این آب و هوا برای خودشون عادی بود و شاید من که کلاه میذاشتم غیر عادی...

البته با وجود بارش های فراوان سامانه فاضلاب شهری و همچنین جنس مواد مانند آسفالت و بتن طوری تهیه شده که آب در شهر جاری نمیشه و در زمان کمی از بارش زمین به سرعت خشک میشه (اگر همچین بارانی در شهرای ما بیاد خودتون بهتر می دونید چه اتفاقی میفته!). 

سفرنامه هلند - فرهنگ دوچرخه سواری

فرهنگ استفاده از دوچرخه در کشور هلند بسیار رایجه و شما مردم را با سنین مختلف با دوچرخه های مخصوص به جنس و سنشون، در خیابان ها در هر آب و هوایی می بینید، که مشغول دوچرخه سواری هستند حتی با همین دوچرخه به سر کار یا قرارهای رسمی خود می روند. (تصویر از اینترنت)

برای تشویق مردم به استفاده از دوچرخه و ایجاد امنیت برای دوچرخه سواران مسیرهای جداگانه قرمز رنگی برای رفت و آمدشون در سرتاسر هلند در نظر گرفته شده است (هر جهت مسیر خودرو یک مسیر دوچرخه).

البته دوچرخه سواران هم باید قانون را رعایت کنند (باید علایم را رعایت کنند، باید از دوچرخه سالم و لوازم ایمنی استفاده کنند و به چراغ راهنمای خود توجه کنند) و پلیس هم در صورت بی قانونی باهاشون برخورد می کند البته کلا مردم هم هوای دوچرخه سواران را دارند و در بیشتر موارد حق تقدم با دوچرخه سواران هستش (حتی فکر کنم نسبت به پیاده ها). شما در هلند هیچ سطح بلندی نمی بینید و همه جا در این کشور صاف هستش به همین خاطر دوچرخه سواریم بسیار راحته چون هیچ وقت به سراشیبی  و یا با یک حجم شهری برخورد نمی کنید (در بعضی شهرهای ما شهرداری ابتدا خیابان را بالا میاره بعد برای جانبازین و ناتوانان و دوچرخه سواران سطح را مجدد بهسازی می کنند!) البته در شهرهای بزرگتر استفاده از خودروهای شخصی بیشتر میشه ولی باز هم استفاده از دوچرخه متداوله جالبه که شما وقتی از هلند به آلمان میرید (بهم متصلند و بینشون مرزی نیست) ناگهان مسیر دوچرخه و فرهنگ دوچرخه سواری از بین میره! بخاطر وجود زیاد دوچرخه در این کشور (تعداد دوچرخه از تعداد آدم ها بیشتر) دزدی دوچرخه هم بالاست و همیشه توصیه میشه دوچرخه خود را چند قفله کنید (البته قفل دوچرخه اونجا گرون ولی واقعا نیازه).

سفرنامه هلند- شب سال نو

برخلاف ما که سال جدید را در یک ساعت خاص و با توجه به محاسبات دقیق ریاضی جشن می گیریم در تعدادی از کشور ها ساعت 24 آخرین شب دسامبر را بعد از وارد شدن به ژانویه جشن می گیرند که به علت اختلاف ساعتی کشورها جشن سال نو در ساعت های متفاوتی برگزار میشه که فکر می کنم اولین کشوری که سال نو میلادی را جشن می گیره استرالیا هست و بعد به بقیه کشورهای اروپایی میرسه، معمولا در این کشورها از روزهای قبل به استقبال این روز میرن و شهر ها را مهیا جشن می کنند و تقریبا در همه جا شما درخت های کریسمس را می بینید.

مردم خانه هاشون را با توجه به آداب و رسومشون تزیین می کنند و هر جا که میری بهت سال نو را تبریک می گویند حتی دوچرخه سوار هم وقتی داره از جلوت رد میشه ممکن بهت تبریک بگه . معمولا هم در پایتخت کشورها جشنی با برنامه ریزی دقیق توسط شهرداری برگزار میشه و در شهرهای کوچکتر این جشن به صورت ساده تر در سیتی سنتر شهر برگزار میشه. در شهری که من بودم تا قبل از ساعت 12 شب همه چی آروم و بی سر و صدا بود (در تصویر زیر زمان حدود پنج دقیقه به دوازده هستش) بطوریکه احتمال دادم اینا برنامه ای ندارند چون طبق معمول هوا بارانی بود و باد آزار دهنده ای می وزید (بادهای این کشور بدجور اذیت می کنند) 

ولی با رسیدن ساعت به 12 شروع به آتش بازی کردن البته فکر می کنم بیشتر بصورت خودجوش بود تا توسط شهرداری، در اون لحظه از بس که مردم ترقه منفجر می کردن، صداهای آدما به هم نمی رسید. بعد از تمام شدن ترقه هاشون (دقیقا مثل اینجا ترقه هاشون چینی بود) مردم شروع به خوردن نوشیدنی های الکلی کردن به طوری که انقدر مصرف بالا بود هوا هم بوی الکل گرفته بود! حالا نمی دونم چکار کرده بودن که بوی هوا تغییر کرده بود (اول بوی باروت و بعد بوی الکل)! 

بعد چند لحظه هم صف عجیبی در جلوی عابر بانک ها برای دریافت پول برای خرید نوشیدنی شکل گرفته بود (صف جلوی بانک اینجا کمی عجیبه) در مسیر برگشت تعدادی جوان با چوب بیسبال مشغول خراب کردن و شکستن شیشه ها بودن که اینم برام عجیب بود. شهر هم بصورت عجیبی زنده شده بود و مردم در حال سر وصدا و رفت و آمد بودن، ولی برام جالب بود برعکس یک کشوری! مردم موقع خوشحالی نمی آمدن وسط خیابان و با خودروشون نمی زدن بیرون، اکثرا پیاده یا با دوچرخه اومده بودن و در خیابان با این که کسی نبود قانون را رعایت می کردن. البته این چند روز قبل و بعد سال نو همش صدای آتش نشانی و اورژانس شنیده میشد (صداهاشون تفاوت داره و مشخصه) که مشخص بود این ها هم مشکل چهارشنبه سوزی ما را دارند.

روز بعد هم که رفتم بیرون شهر شده بود مثل شهر مردگان فقط دو نفر! مشغول تمیز کردن مکانیزه شهر بودن ابتدا یک نفر مقواهای چسبیده به زمین (به علت باران و خیس شدن زمین جارو کردن مقواها از زمین بسیار دشوار است) را جدا می کرد و دیگری هم جمع می کرد.

سفرنامه هلند- ورود

قبل از این که وارد کشور هلند بشم کلی برنامه ریزی کرده بودم که به قطار مستقیم شهری که میخوام برم برسم ولی با توجه به تاخیری که از ایران پروازمون داشت کمی با تاخیر به آمستردام رسیدیم و من هم بخاطر اینکه به قطار برسم اولین نفر به علت اینکه باری نداشتم از هواپیما خارج شدم و با سرعت زیادی تابلوها رو دنبال کردم تا وارد سالن بزرگی شدم که ساک و وسایل سفر آدما در حال چرخش بود (هنوز موندم چطوری چمدون ها انقدر سریع رسیده بود) چمدون خودم را برداشتم و سریع درب خروج را پیدا کردم و مسیر را ادامه دادم تا به پلیس فرودگاه رسیدم، پلیس هم زیادی خوشحال بود گذرنامم را گرفت بجایی که به من نگاه کنه دقیقا به بالای سرش نگاه کرد و یک مهر زد تو گذرنامم و به من لبخندی زد و خوش و آمد گفت!!!! با تعجب از این قسمت رد شدم البته بعدا متوجه شدم که به بعضیا واقعا گیر داده بودن و نمیدونم چرا انقدر سریع کار من تموم شد حتی به عکسم هم نگاه نکرد. وارد سالن اصلی فرودگاه بزرگ اسخیپول شدم. (کلیه تصاویر از اینترنت)

سریعا برای اینکه به قطار برسم از نگهبان محل فروش بلیط را پرسیدم و نگهبانم پشت سرم را نشان داد (همان طور که در شکل زیر می بینید یک تابلوی بزرگ بود که من با کمال تعجب ندیدم) من هم با عجله به طرف محل فروش بلیت رفتم ولی متاسفانه زمان را از دست داده بودم و باید حدود 45 دقیقه ای برای قطار مستقیم بعدی صبر می کردم. در ضمن شما اگر از فروشنده تقاضا کنید به شما پرینت زمان حرکت قطار ها و ایستگاه هایی که باید قطار خود را عوض کنید را می دهد.

البته میشد با قطار غیر مستقیم هم رفت ولی به علت داشتن بار و آشنا نبودن با محیط ترجیح دادم با قطار مستقیم سفر کنم و تا آمدن قطار مستقیم بعدی در ایستگاه زیر فرودگاه صبر کردم (الان پشیمونم که چرا بجای گذروندن وقت در ایستگاه در فرودگاه چرخی نزدم) البته اون موقع فقط دوست داشتم سریع برسم به خونه!

 

برام جالب بود که مهماندارها هم با قطار رفت و آمد می کردن و به محل زندگی خود باز می گشتن خط راه آهن هلند تقریبا از تمام شهراشون عبور می کنه و حتی به کشورهای همسایه هم دسترسی داره که می تونید از تارنمای راه آهنشون مسیرها و زمان ها را چک کنید (شهرها با قطار بهم دسترسی دارند و در داخل شهر هم میتونید با تراموا و اتوبوس به محل مورد نظر خود برسید) حدود 8:40 صبح بود که سوار قطار شده بودم تقریبا قطار کاملا خالی بود و جز من کسی نبود من هم شروع کردم به استفاده از جی پی اس موبایلم و داشتم خودم را پیدا می کردم با این فکر که دارم از اینترنت مجانی استفاده میکنم همه چی را بروز کردم ولی نگو که داشتم از اینترنت موبایلم استفاده می کردم (بعدا حدود 200 تومنی خرج برامون گذاشت). در طول سفر برام جای سوال بود که چطوری چک می کنند کسی بدون بلیط سوار شده یا نه که در انتهای مسیر یک آقایی اومد و بلیطامون را باطل کرد ولی بازم در مجموع می شد از دستشون در رفت ولی اگر بگیرنت می تونند جریمه سنگینی ازتون بگیرند. درضمن قطارشون دو نرخ داشت که تفاوت بلیط گرونتر با ارزونتر در رنگ صندلیاش بود (من تفاوت دیگه ای ندیدم)! در طول سفر هوا تاریک بود و نزدیکای ۹ صبح هوا تازه داشت روشن می شد! همان طور که انتظار داشتم همه جا سرسبز بود همچنین در طول مسیر با ترافیک کشور هلند هم مواجه شدم برام خیلی جالب بود ساعت نه صح خودرو ها با چراغ روشن در حال حرکت بودن!