ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

همه می بینند!!!

چند وقت پیشا اون خانمی که لطف میکرد دفاترمون را تمیز میکرد یکی از جاروهاش را در راهرو دپارتمان جاگذاشته بود منم طبق معمول و به رسم ادب اومدم برش دارم بذارمش سر جاش که گفتم بذار یه آزمایش ساده انجام بدم!!! تا ببینم آیا کس دیگه ای این کارو میکنه؟ یا فقط من کاسه داغتر از آشم!! خلاصه این جارو نازنین و رهاشده بیشتر از دو/سه هفته در راهرو دپارتمان بدون هیچ تغییر مکانی ماند....!!! شاید این اتفاق به نظر خیلیاتون مسخره بیاد و بگین خوب که چی!؟! ولی وجود یک جارو اونم وسط یک دپارتمان شلوغ با کلی استاد و دانشجو یک مورد طبیعی نیست و از همه مهمتر و جالبتر اینه که همه میبینند یک چیزی سر جاش نیست  و عکس العملی نشان نمیدهند و از کنارش رد میشن!!!
 در گذشته من خیلی خیلی جوش میزدم، حرص میخوردم و تلاش میکردم برای درست کردن اینچنین مواردی و بخصوص افرادی که سرجاشون نیستند و خون دل میخوردم تا اون سیستم را عوض کنم، تغییر مثبت ایجاد کنم و حتی به همه نشون بدم اون وسیله یا اون فرد در اون جایگاه درست کار نمیکنه!!! همیشه هم از خودم میپرسیدم چرا کسی حرف من را متوجه نمیشه و یا چرا اصلا این مورد بسیار واضح راتا حالا کسی ندیده؟ یا این فرد اینجا چه کار میکنه؟
بعد از این سال ها فهمیدم جوابش خیلی خیلی ساده است.....!!! نمی خواهند که ببینند... همین!!! دلایل ندیدن (عکس العمل نشان ندادن) هم کاملا مشخصه ولی خوب مطمین باشید که فقط شما نیستید که می بینید. راستش وقتی نمیخواهند ببینند و بشنوند نمیشه کاری کرد و فقط خودمون را رنج میدیم و در دراز مدت سرخورده میشیم... البته نمیخوام بگم نباید تلاش کرد!! فقط میخوام بگم اتفاقا شما در مسیر درست هستید فقط باید به خودتون باور داشته باشید و با برنامه، سیاست و صبر بیشتری جلو برید، نباید از بی توجهی و بی تفاوتی سایرین نا امید بشین... اون کاری که فکر میکنید درسته را با آرامش و بدون تنش  انجام بدین و امیدوار و مصمم بمونید...
***  راستش این داستان ندیدن در من و شما به نسبت های مختلف نسبت به اتفاق های اطرافمون برای تامین منافعمون وجود داره... و در هر سیستمی از دانشگاه گرفته تا صنایع و وزارتخانه ها به وفور پیدا میشه، پس وقتی یکی درست کار نمیکنه یا یکی سلامت مالی و اخلاقی نداره فکر نکنید فقط شما هستید که میبینید!!! به نظرم وقتتون را برای نشان دادن و ثابت کردن اون مشکل به دیگران تلف نکنید (البته اگر شما هم جز دسته بی تفاوت ها نیستین)... بجاش بهتره دنبال راه حل پایدار برای اون مشکل باشید.

هفت سال گذشت ...

سال دیگری هم گذشت، همچنان روزهایی که شروع به نوشتن کردم را یادم هست ولی برام عجیبه که هفت سال ازشون گذشته باشه، همچنان در همان مسیر از قبل ترسیم شده هستم اگرچه همیشه زمان بندی اون جوری که خودم میخواد جلو نمیره. اون موقعی که من تصمیم گرفتم در این مسیر قرار بگیرم با توجه به آگاهی و دانش خود و اطرافیانم به نظرم بهترین تصمیم ممکن را گرفتم. البته الان هم بابت این تصمیم خدارا شاکرم. اما با توجه با آگاهی بیشتری که الان دارم لازمه تغییراتی در هدف هایم لحاظ کنم.

راستش برای درس خوندن و کسب علم باید بهای بسیار زیادی پرداخت کرد که تا قبل از شروع این مسیر معمولا عمق آن درک و حس نمیشه، ولی این روزا سعی میکنم که این بها را کمی کمتر کنم (البته بخشی از آن غیر جبرانه). در این سالی که گذشت خیلی بیشتر رو خودم کار کردم، از همه مهمتر تلاش کردم اضطراب و خشمم را ریشه یابی کنم دلیل داشتن صفت های منفی خودم را بهتر بشناسم و سعی کنم اون ها رو کمرنگتر کنم. سعی کردم با محیط های خارج از دانشگاه ارتباط برقرار کنم و باهاشون هم صحبت بشم تا کمی از حالت تک بعدی خارج بشم. خلاصه خیلی دید بهتری دارم نسبت به خودم و اطرافم و الان هدفگذاری های متفاوتتری دارم.... ولی خوب حتی با وجود تغییر هدف باید هر طور شده تحصیل خود را به پایان برسانم، ان شاءالله...

پیشرفت و توسعه

 پیشرفت و توسعه که بعضی از دوستان چه در کلاس درس و چه در کلام و نوشتار به آن معتقد و بر آن تاکید دارند با هوش و استعداد خدادادی، تحصیلات عالیه آکادمیک و یا تحصیل، کار و تدریس در بهترین دانشگاه های دنیا یا زندگی در کشورهای پیشرفته بدست نمی آید. کشور پایدار با ایستادگی، تلاش، صبر و از همه مهمتر رنج کشیدن فراوان و خون دل ساخته می شود، نه با راحت طلبی، خودخواهی و فرار و نه با حرف و فعالیت در فضای مجازی یا درنوردیدن کیلومترها پیاده یا سواره و شمع روشن کردن و ثبت رکوردهای مختلف....

همچنین نباید فراموش کرد که قرار نیست در یک مسیر، همه شبیه ما باشند و به روش ما عمل کنند چون نه ما قادرمطلقیم، نه برتر و نه بهترین و انتظار یک رنگ شدن همه با ما، نشات گرفته از بعضی از صفات تقبیه شده است. در نهایت خالی از لطف نیست به این نکته اشاره کنم که زیبایی و دلرباییِ جهان گسترِ رنگین کمان برگرفته از نظم و همراهی رنگ های متفاوت است. 

آینده پایدار

ابراهیم خلیل الله بعد از تجدید بنا کعبه می فرمایند: رَبِّ اجْعَلْنِى مُقِیمَ الصَّلَوةِ وَمِن ذُرِّیَّتِى رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَآءِ، پروردگارا! مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از نسل و ذریّه ام نیز. پروردگارا! دعاى مرا (نماز و عبادتم را) بپذیر.

ایشان علاوه بر خود، خواهان برقرار شدن ستون هایی پایدار برای نسل آینده خود و بشر است. به نظرم بسیاری از بایدها و نبایدهایی را که رعایت می کنیم چه از نخوردن، ننوشیدن و نپوشیدن، بی تردید چیزی جز از خودگذشتگی و ایثار نیست و ابزاری لازم برای رسیدن به جامعه ای پایدار و خردمند که هر فرد در آن با داشتن دوبال منطق (ادب) و عشق (اخلاق) به اوج میرسد. همان طور که بدنبال توسعه پایدار شهرها و محیط زیست هستیم و به خود سختی میدهیم باید بدنبال جامعه و نسلی پایدار باشیم به همین خاطر نیاز به از خودگذشتگی داریم که در انتها میتواند به از جان گذشتگی برسد. متاسفانه با درگیر شدن به زندگی روزمره و مقایسه ای، به جای از خودگذشتگی و ایثار و در نظر گرفتن سایرین فقط خودمان در مرکز عالم قرارمیگیریم و به جز خود به چیزی فکر نمیکنیم (نباید فکر کنیم) و حتی احساس مسیولیتی نسبت به آینده اخلاقی فرزندانمان نمیکنیم!!! بعد از اینکه در گذر زمان رنگ زندگی به خودخواهی و راحت طلبی تغییر رنگ داد، دین جای خود را به مذهب ظاهری میدهد و کم کم به سنت و خاطره تبدیل میشود و جز تکرار بعضی از ظواهر برای رسیدن به آرامش خیال فرد هیچ هدف، مفهوم و ارزشی نخواهد داشت... 

رنکینگ دانشگاه

سه سالی هست در دانشگاه دلفت روزگار میگذرونم... خلاصه در این سال ها همه چیز دیدیم از خیانت، کم کاری  و دزدی علمی ، اخلاقی و اقتصادی تا آدم های داغونی که در دانشگاه دارند کار می کنند چون جای دیگه نتونستن کار پیدا کنند!!! البته اوایل که اومده بودم فکر میکردم با چه دانشمندایی دارم کار می کنم ولی به مرور فهمیدم واقعیت ها اصلا اونجوری که فکر می کردم نبودند... از نوع کارهای علمی بگیر تا رفتار آدم ها!!! 
خلاصه سرتون را درد نیارم چند وقت پیش دانشکده پیام داد که داره رنکینگ جدید میاد و مشتاقیم تا ببینیم امسال در چه جایگاهی هستیم.. با همکارا که صحبت میکردیم تحلیلمون این بود که احتمالا یه افت زیادی خواهیم داشت ( باتوجه به شرایط ، کارها و اتفاقات سال های گذشته).
بالاخره نتیجه اومد... و اولین عکس العمل من زدن یک ضربه محکم بر پیشونیم بود، همکارم گفت چی شده؟!؟ گفتم شدیم 2 در دنیا!!! گفت چرا پس خودت را میزنی؟! گفتم اگر 2 دنیا اینه پس بقیه چی هستن؟!؟ الان باید امیدوارم باشم ؟...
خلاصه این که تا یه هفته همه این خبر را به اشتراک میذاشتن و تبریک میگفتن و احتمالا این داستان ادامه دارد...
پینوشت: انتقادهای من به معنی بد بودن کل سیستم نیست، بدون شک خوبی های آن بسیار است که من راغب کار در آن شدم.