ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ما دانشگاهی ها

یکی از دلایلی که دوست داشتم تحصیل در خارج ایران را تجربه کنم، اساتید عزیز کارشناسیم در ایران بودن وقتی اون عزیزان رو میدیدم با خودم میگفتم وقتی اینا اینجورین تهشم من در ایده آلترین حال میشم یکی مثل این عزیزان (نیاز به توضیح نیست خودمون همه تجربش را داریم)، البته تازه اگر یه دانشگاه خوب قبول بشم!!! که نمیشم، پس بهتر برم خارج ایران... تازه اینکه وقتی از خارج میای بهت بهای بیشتری میدن (قدیما اینطوری بود ولی الان نه، البته دید من هم نادرست بود) ! مسیر را از ایتالیا شروع کردم و تا اینجا به هلند ختم شده....
خلاصه تا اینجا هر چی سطح دانشگاه بالا رفته سلسله مراتب کمتر شده، مثلا در هلند استاد و دانشجو با هم غذا می خورند همدیگر را به اسم کوچک صدا میکنند! و یا در کنار هم کار می کنند! نمیدونم در گذشته اشاره کردم یا نه ولی در ایران کسی تکنسین دانشگاه  را حساب نمی کرد (در دانشگاه ما ) و در ایتالیا  تکنسین آزمایشگاه موجود درجه دو حساب میشد (لحن اساتید با این عزیزان نامناسب بود). خلاصه این که در هلند بدون تکنسین های آزمایشگاه کاری پیش نمیره و برای ما دانشجویان اهمیت بالایی دارند. در ایران که بودم اساتید که ظاهرا نه غذا می خوردند و نه دستشویی میرفتند!!! در هلند بود که فهمیدم اساتید دستشویی هم میرند!!! البته شاید چون غذا میخورند....
راستش در اینجا رفتار اساتید در روابط اجتماعی خیلی منطقی تر هستش و حداقل ها رعایت میشه... اساتید به دانشجویان بی ادبی نمی کنند و به دانشجویان احترام کلامی میذارند و برای دانشجوی درس نخون هم وقت می گذارند (کارشناسی و کارشناسی ارشد فرقی نداره)، در ایران اگر به نمره یک درس اعتراض میکردیم استاد آویزونمون میکرد، اما اینجا (هم ایتالیا و هم هلند) باید پاسخگو باشند. ولی اگر بخوام کمی دقیقتر باشم، کلا قشر دانشگاهی به جز یک عده آدم های نخبه (عاشقان دانش که واقعا دانشمند هستند و به دانشگاه شخصیت میدهند)، اکثرا یک عده آدم های متفاوت (از نوع عجیب) هستند. همان اساتید ایران ولی مودب تر (روابط اجتماعی معقول)!!! راستش در اینجا خیلی اساتیدمون (و سایر همکارها) شاید کار بهتر پیدا نکردند و در دانشگاه مانده اند، خیلیاشون دوست ندارند وارد دنیا واقعی بشوند و ترجیح میدن در گوشه آزمایشگاه تا آخر عمر بمانند (و کسی هم نبینشون). گاهی فکر میکنم خاک مرده در دانشگاه ریختند (با بعضی از افراد نمیشه از ایده جدید صحبت کرد)... به واسطه مسیولیتی دارم گاهی در جلسات اساتید شرکت میکنم ولی هر دفعه با سر درد (استدلال های کودکانه) جلسه را به پایان میرسونم (اساتید دانشکده ای که جز پنج تای دنیاست). البته این اساتیدم شاید عجیب باشند (و افکار عجیب داشته باشند) ولی با نظارتی که هست نمی تونند هرکاری که می خواهند انجام بدند!!!
یک زمان داشتم فکر میکرد کلا قشر آکادمیک یک سری ویژگی های خاصی دارند و هرجا درس بخونی تفاوتی ایجاد نمیکنه و همه جای دنیا (حتی مریخ) یک شکل هستند (شاید متفاوت نباشند نمیتونند نتیجه بگیرند) ولی دانشجویانی که در خارج درس میخونند با این واقعیت که دنیا جای بزرگیست آشنا میشند!!! با تفاوت فرهنگ ها آشنا می شوند و از خود بزرگ بینی غیر حقیقی دور میشوند!!! و می فهمند چطور فکر کنند و به مساله و مشکل فکر کنند... یاد میگیرند بزرگ فکر کنند و مستقل باشند، رابطشون با خودشون و خداشون تنظیم میشه و خیلی موارد دیگه... این مواردی هست که با ماندن در سرزمین اصلی بدست نخواهد آمد... البته این موارد هم در صورتی بدست خواهند آمد که خود فرد بخواهد تغییری ایجاد کند ولی کسانی که دانشگاه را به شکل پول و مدرک و اعتبار می بینند این فرصت طلایی را از دست می دهند (متاسفانه اکثریت).
نظرات 2 + ارسال نظر
فائزه 1400/11/12 ساعت 09:22

سلام
لطفا اگر در ایسنتگرام پیج دارید در اختیارمان قرار دهید..نوع تفکرتون رو خیلی دوست دارم و علاقمندم که بیشتر با شیوه تحصیل در خارج از ایران اشنا بشم چون متاسفانه هر بار به دلیلی نتونستم از فرصت های مطالعاتی خود در مقطع دکتری استفاده کنم و خواندن مطالبی که مینوسید برای من جالب و جذاب است.سپاسگزارم

سلام، لطف دارید...اما متاسفانه هیچ پیجی جز این وبلاگ ندارم... با آرزوی سلامتی برای شما...

Blue Mahya 1400/11/15 ساعت 06:28 http://Bluemahya.blogsky.com

سلام و درود:)
-یک کامنت کاملا خودمانی و حرفِ دل گویی:


حقیقتا هدف و آرزوی من هم مهاجرت "تحصیلی هست" خصوصا برای مقطع ارشد و دکترا، اینکه آدمی پوسته بندازه و در دریای یک سرزمین و فرهنگ دیگه غوطه ور بشه، بی نظیره، در کنار تمام سختی ها.
من به شخصه واقعا از کار توی محیط آکادمیک دانشگاهی لذت میبرم و بی صبرانه دوست دارم بهش برسم، چون توی ذهنم یک level متفاوت تری رو نسبت به بقیه جایگاه ها داره و دغدغه وقتی سر علم باشه و نه پول، اوج گرفتن هم فرق میکنه:)
اما همیشه افراد متعصب به وطن و یا کسانی متفاوت از خودم، من رو مسخره میکنن و میخندن و میگن این تلقین و تلاش من برای رسیدن به اون نقطه بیهوده است،اما وجود افرادی چون شما برای بنده امیدبخشه و به همراه تزریق انگیزه است. امیدوارم به زودی و روزی بتونم مثل شما تجارب خودم رو با افراد علاقه‌مند به تحصیل و تغییر و سفر به اشتراک بذارم.


پایدار باشید.

سلام :) ممنون از پیام شما.

امیدوارم شما هم در مسیر تحصیلی و زندگی پایدار باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد