ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

کار در دانشگاه

بعد از کرونا فرصتی شد بعد از چند سال به دوستانم در سایر کشورهای اروپایی سر بزنم و بیشتر در مورد تجربه هامون در دوره دکتری صحبت کنیم...از دوستان همیشه می شنوم که در دکترا کسی کاری نمیکنه و فقط دور خودمون می چرخیم و یک کار ساده را تکرار می کنیم!!! استاد بی خیال است و سیستم مشکل دارد... راستش من هم همیشه صادقانه  میگم ما هم کار خاصی نمی کنیم و دانشگاه به آدم خیلی آزادی عمل می دهد (تنبل خونه است). البته در مقایسه با دوستان دانشگاه های اسکاندیناوی ما به چند دسته نامساوی تقسیم میشیم (بیشتر روانی چون خواسته ها از ما بالا و ایده ها بزرگتر است) کلا ظاهرا در رشته های سنتی مهندسی خبری از کار هوشمند و متمرکز نیست، استاد (در بیشتر اوقات) با یک ایده تکراری پولی گرفته و باید خرجش کند. البته خوب خیلیا در همین دانشکده خودمون کارشون را خیلی بزرگ نشان میدن ولی بین خودمون میدونیم نمایشی است (البته همیشه استثنا هم هست).
حالا همین دانشکده ما که میگم خبری نیست، یک عده آرزو دارند، بیایند و با سردرش یک عکس یادگاری بندازند!!! البته هرکسی وارد این محیط میشه بعد مدتی متوجه واقعیت میشه، اما با این وجود بین همکارانی که چند دانشگاه مختلف را تجربه کرده اند، دانشکده ما یک جای خیلی فوق العادست!!! راستش همیشه فکر می کنم وقتی دانشکده ما با این رنک و اسمش اوضاعش اینه، تو دانشگاه های دیگه چه خبر هست... البته شاید اروپا این طوری هست! ولی به نظرم برای یک فرد واقع بین که هدفش فقط مقاله دادن نباشه کار دانشگاه (در رشته های ما) سرکاری است! مگر اینکه خودت با کارهای جانبی بهش معنا ببخشی...
اخیرا یکی از دوستان که در دوره های کارآفرینی باهاش آشنا شده بودم و برخلاف من موفق بود، تازگی دوره دکتری را شروع کرده! حالا بعد از دو ماه میخواد انصراف بده! چون متوجه شده محیط پویا نیست و باید فقط یک کار تکراری برای استاد انجام بده و نگران هستش زمان را از دست بدهد.... راستش کمتر در دانشگاه با آدم های پرانگیزه ای مثل این فرد روبرو میشیم به همین جهت این طور افراد خیلی سخت در دانشگاه می توانند راهی پیدا کنند که لذت ببرند. این فرد از من خواست تا راهنماییش کنم! با اینکه کاملا درکش میکنم به او پیشنهاد کردم حداقل تا امتحان جامع بماند و بعد تصمیم بگیرد. به او پیشنهاد دادم از آزادی دوره استفاده کند و وقتش را صرف کارهایی که دوست دارد کند! بر روی شبکه سازی و رشد فردی کار کند! و در انتها گفتم به عنوان یک خارجی شاید مدرک دکتری برایش مفید باشد! برام جالب بود، منی که همیشه غرغر می زنم و دوره دکترا را زیر سوال میبرم به او همچین پیشنهادی کردم! شاید من هم محافظه کار شدم... شاید بعد از بالا و پایین پریدن در این محیط بی انگیزه شدم... شاید به این تنبلی عادت کردم... شاید هم واقع بین شدم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد