ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

دانشجویان بورسیه داخل

اول اینکه من با هرکسی از این بچه ها آشنا شدم، ار نظر درسی دانشجوهای قوی بودند و تعدادشون هم نسبت به قبل خیلی کمتر شده، ولی چند تا نکته به نظرم میاد که دوست دارم دیدگاه و دغدغه هایم را فقط بدون هیچ نتیجه گیری بنویسم.... صحبت هام به این دانشجوها بر نمیگرده بلکه منظورم بررسی سیستمی است که طراحی شده و از سال های دور مورد استفاده قرار میگیره...

- به نظرم با این شیوه انتخابی (همانند سایر مهاجرین) تعداد قابل توجهی از این دوستان فرصت طلبند تا هدف محور (دوستدار علم نیستند)!  یعنی داشتن یه روز راه میرفتن یه اعلامیه دیدن و گفتن با پول دولت یه خارجی هم بریم و مدرکی هم بگیریم تا ببینم بعدا خدا چی میخواد ( به نظرتون این فرد میتونه مناسب برای سیستم آموزشیمون باشه؟ یا تغییر مثبتی ایجاد کنه؟ اصلا انگیزه ای داره؟یا میشه مثل همون استادای بازاری و یک بعدی که خیلیامون دل خوشی ازشون نداریم) بعلاوه با توجه این که این دوستان اکثرا در جامعه بسته خودشون هستند فقط ظاهر زیبا و مرتب خارج را میبینند و نه حقیقت واقعی و تلخ را... به عنوان مثالخیلی از  مسیولینی که در گذشته در انگلیس تحصیل کردند جز کار سیاسی، کار دیگه ای می کنند؟؟ هنوز بعد سی سال همچنان استادیارند انگار نه انگار که هدف اعزام  این عزیزان افزایش اگاهی و دانش بوده نه فقط استفاده از تایتل دکتر و یا فارق التحصیل از خارج!!!! بدون شک کلی هزینشون نشده که برگردند پست سیاسی بگیرند، یا رییس یک اتاق بشن!

-آیا دانش جدیدی میتوانند وارد کشور کنند؟ از نظر امکانات فاصله زیاده و فقط میتونند اون فرهنگ کاری و نگاه متفاوت را برای کشور بیارند پس تا زمانی که حقیقت واقعی محیط را درک نکنند چطوری میتونند خوب و بد سیستم را یاد بگیرند و متاسفانه مثل بعضی از مسیولیین کشورمون میشن که یک اعتماد عجیبی به این سیستم غربی دارند چون هیچ وقت در زمان تحصیل و سفرشون در غرب هیچ وقت سختی نکشیدند و حقیقت را درک نکردند و فکر میکنند همه چیز مثل ظاهر رنگ آمیزی شدشون سالم و مرتب کار میکنه!!! و به جای تلاش برای آموزش حس خود باوری، به تبلیغ و تقلید کورکورانه روی میارن!

- ماهی حداقل دو هزار دلار خرج میشه ولی رو چه موضوعاتی دارند کار می کنند؟؟؟ ایا واقعا کارشون  ارزش سرمایه گذاری 100 هزار دلاری را داره؟ با این پول میشه یه استاد را اورد ایران و یه عده زیادی ازش استفاده کنند، هرچند در مدت زمان محدود ولی حداقل تعداد زیادی استفاده می کنند و از تجارب و بینش استاد آگاهی پیدا میکنند!

- راستش تا سختی نکشی برای پیدا کردن خونه و حقوق، تا سختی نکشی و سر و کله نزنی با آدما برای پیش برد پروژه، تا در گروه یک نقش واقعی فعال نداشته باشی، تا از جامعه بستت بیرون نیای و با سایر آدمای جامعه ارتباط نداشته باشی واقعیت جامعه دستت نمیاد در نتیجه به ظاهر خوش رنگ چشم بسته اطمینان میکنی و فکر میکنی همه چی مرتبه. گاهی اوقات با مسیولینی روبرو میشیم که سال ها در غرب درس خوانده و زندگی کردند ولی به علت همین مشکلات یا بطور کامل شیفته غربند (البته عاشق ایرانند ولی خوب دوست دارند عشقشون شبیه همون جایی که فقط پوستش را دیدند، بشه) یا خوش خیال به غرب مثلا اگر قراردادی باهاشون امضا کنند چشم بسته به سخنان و امضا مسؤل خوش پوش و خوش سخن غربی اطمینان می کنند و کشور و مردم را دچار هزینه می کنند. در واقع بی تقصیرند ناخودآگاهشون اینگونه آموزش دیده...

- یه عده از این دوستان بالاخره برمیگردن ولی ایا واقعا چیز جدیدی دارند برای دانشجویان آینده ایران؟ گاهی در این جا حتی استاد ایرانیه، محیطم ایرانیه و موضوع پژوهشم که در مورد ایرانه! این افراد آیا میتونند به دانشجوهای آینده انگیزه بدهند؟؟ از علم جدید آگاهی پیدا کنند؟ ... راستش در دانشگاه من واقعیت اینه که گاهی اوقات موضوعات خیلی بی اهمیت را برای دانشجویان بورسیه (کمک هزینه از کشور مبدا) تعریف می کنند. راستش تا زمانی که در پروژه پول نباشه یعنی پروژه اهمیتی نداره! و فقط دانشجو باید مقاله تولید کنه و هیچ امتیاز دیگه ای بهش داده نمیشه، نه توجهی، نه سفری و نه کنفرانسی...

- البته یه عده هم میگن بر نمیگردیم و کار میکنیم و اینجوری به ایران خدمت میکنیم ولی خوب چه خدمتی؟! واقعا نه تو صنایع حساس استخدام میشن و نه کار خاصی! فقط مثل یه برده میرن جلو تا به سن بازنشستگی برسندیه عده هم این توجیه را می کنند و میگن اقا ما اینجا باشیم یک بازوی پنهانیم ولی عملا در قدرت رسانه ای و فرهنگی  زر و زور حل میشوند!!!

- راستش این بچه ها اکثرا خیلی گلند ولی با توجه به نوع سیستم، ندانسته تو یک بازیه دو سر باخت قرار گرفتند در حالی که همانند سایر مهاجرین فکر میکنند برنده اند.

- در آخر این که برای کشورهایی مثل چین، ویتنام و حتی ترکیه شاید این بورس های ملی هر طور خرج بشه اشکالی نداشته باشه ولی کشوری مثل ما که انقدر مردم زیر فشار شدیدند و نجیبانه مشغول زندگی، بی توجهی بهشون واقعا نامردیه....

- خلاصه اگر قراره این پول هزینه بشه... کاش میشد این مبالغ را بر روی یک سری از موضاعات تحقیقاتی مهم و مورد نیاز کشور هزینه کرد (حتی سرمایه گذاری در ایران)... البته همیشه استثنا هست ولی مواردی که من دیدم فقط به نظرم هدف این بوده که پولی خرج بشه...

ثبت وقایع روزانه

یکی از مواردی که همیشه دچار مشکل میشدم ثبت صحبتای استادم بود چون همیشه با توجه به نوع سیستم کاری استادم جلساتمون ناگهانیه و همیشه کلی مطلب رد و بدل میشه که شاید من در اون لحظه متوجه بشم، ولی بعد از جلسه بطور کل فراموش می کنم. بعلاوه گاهی در جلسات کاری امکان نوشتن و مرتب کردن همه مطالب نیست و خیلی از موارد مهم فراموش میشن و از همه مهمتر گاهی یه سری ایده ناب به ذهنتون میرسه ولی اگر به سرعت جایی اونارو ثبت نکنید بعد از مدتی به طور کامل فراموش میشند....

یه مورد دیگم هست که نباید فراموش کرد گاهی دوست دارین خاطره بنویسید و لحظه هارو ثبت کنید ولی نه حوصله نوشتن دارین و نه دسترسی به کاغذ و قلم!!! من خودم همیشه دوست دارم بنویسم و عکس بگیرم ولی دوست ندارم زندگی شخصیم را در صفحات مجازی به اشتراک بذارم. البته گاهی در دفترم مینویسم و اگر مطللبیم عمومی باشه اینجا به اشتراک میذارم ولی خوب چون وقت زیادی میگره کمتر شروع به نوشتن میکنم! و اگر در اون لحظه که ایده داره شکل میگیره ننویسی! ایده به طور کامل از بین میره...

خلاصه اینکه تازگیا به طور اتفاقی با یه اپلیکیشن به نام Day One Journal آشنا شدم که این امکان را میده که همه کارای بالارو انجام داد! یعنی شما میتوانید تمام وقایع روزمره را به صورت عکس، فایل صوتی و نوشته ثبت کنید و سیستم هم بطور خودکار تمام اطلاعات مربوط به زمان، مکان، شرایط جوی و ...  را ثبت میکنه. 

یک امکان دیگم داره که میتونید از این مطالب خروجی بگیرین و ظاهرا اگر فایل صوتی به انگلیسی باشه خودش متنشم براتون مینویسه (از این امکان من هنوز استفاده نکردم). البته برای فعال کردن سیستم ضبط صوتیش باید اشتراک 25 یورویی یک سالش را میگرفتم که با توجه به کار و نیاز من این اشتراک را فعال کردم.

به این نکتم لطفا توجه کنید که اپلیکیشن های متفاوتی در این زمینه هستن ولی من این و انتخاب کردم چون ضبط صوتی خیلی میتونه به من کمک کنه.  

دکترا در دانشگاه دلفت

معمولا دانشجویان دکترای دانشگاه دلفت درطول دوره کاری (تحصیلی) باید حداقل ٤٥ واحد شامل ١٥ واحد تحقیق و پژوهش، ١٥ واحد درسی مربوط به رشته و ١٥ واحد مهارت های قابل انتقال بگذرونند. همان طور که از اسم واحدها مشخصه بجز ١٥ واحد مربوط به رشته که حتی میشه واحدهای عملی را جایگزینشون کرد بقیه واحدها مربوط به مهارت های گفتاری رفتاری و حتی فکری میشه که بعضی از این دروس توسط روانشناس و حتی بازیگر تدریس میشه.

پذیرش در این دانشگاه در مقطع دکتری تاریخ مشخصی نداره و معمولا هر زمانی که استاد مایل باشه دانشجو را پذیرش میکنه. بطور خلاصه در این دانشگاه دوره دکترا خواندن دکتری نیست، انجام دادن دکتری است و شما را کارمند دانشگاه در نظر می گیرند نه دانشجو، به همین خاطر انتظارات از شما بالاست! اونطوریم که شنیدم، تعداد دانشجوهای ایرانی نسبت به سال های گذشته خیلی کمتر شده، هرچند هنوزم ایرانی ها همچنان یکی از ملیت ها با بیشترین دانشجو دکتری هستن. البته بیشترٍاین کم شدن تعداد دانشجویان ایرانی، بخاطر کم شدن درآمدها و کاهش پروژه های تحقیقاتی گروه هاست تا عملکرد دانشجویان سابق... در مجموع این روزها گروه ها ترجیح میدن دانشجوهای self-fund که معمولا بورسیه کشورهای مبدا هستن را پذیرش کنند. به همین خاطر تعداد دانشجویان چینی خیلی خیلی زیاده...

پروژه های تحقیقاتی معمولا ملی، صنعتی و پروژه های اتحادیه اروپا هستن که با توجه به منبع مالی، نوع عملکرد و انتظار از شما و حتی حداکثر حقوق شما متفاوت میشه. وقتی پروژه ای تعریف میشه و منبع مالی اون مشخص میشه، معمولا اساتید به دانشجویانی که با آن ها در ارتباط هستند و می شناسند اعتماد می کنند اگر همچین فردی در اختیار نداشته باشند در مرحله بعدی از سایر اساتید تقاضا می کنند که دانشجو معرفی کنند و در مرحله نهایی اگر موفق نشوند اون شغل را در صفحه دانشگاه اعلام می کنند. در نتیجه با توجه به کم شدن منابع مالی باید پیگیری و تلاش فراوانی کرد برای راضی کردن استادها... البته اساتید ایرانی ظاهرا ترجیح میدن با دانشجو ایرانی کار کنند (بیشتر دانشجویانشون ایرانید!!!). برای مثال زمانی که من درسم را شروع کرده بودم در جلسه معارفه دپارتمان تمام کسانی که در دوره سه ماه گذشته دورشون آغاز شده بود را دعوت کرده بودند از 24 نفر 4 نفر ایرانی بودیم 1 نفر بورسیه ایران و 2 نفر خانوم هایی بودن که به واسطه شوهرانشان مدت ها در دلفت بودن و مدتی بصورت کارآموزی و محقق مهمان در گروه ها کار می کردند. به نظرم اساتید بیشتر دنبال کسی هستند که مستقل باشه و ضمن داشتن رفتاری مناسب با سایرین، بتونه حداقل 4 سال در طول فشار پروژه دوام بیاره. پس یادتون نره برای راضی کردن استاد فقط نباید بر روی سابقه آکادمیک و هوش ذاتی خود تمرکز کنید.

و اینک هلند

تقریبا سال دوم دانشگاه بود که مطمئن شدم برای ادامه تحصیل باید حتما به خارج از کشور بروم، بخاطر همین تصمیم گرفتم یک مسیر طولانی را شروع کنم هر چند خیلی چیزارو با توجه به هدف از دست میدادم (و خواهم داد). در ابتدا مثل خیلیا دوست داشتم این مسیر را از ایالت متحده شروع کنم اما مسیر از جایی شروع شد که هیچ وقت فکرش را نمیکردم چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر رشته ای، هرچند بعد از وقفه ای که در روند ادامه تحصیلم افتاد و فرصتی پیدا کردم تا حسابی فکر کنم، فهمیدم برای شروع ایتالیا بهترین مسیرست و هرچه هم جلوتر رفتم لطف و بزرگی خدارو بیشتر متوجه شدم. انگار همه چیز مانند یک دومینو چیده شده بود فقط کافی بود محل مهره هارا پیدا کنم و در یک زمان مناسب اولین مهره را حرکت بدهم، البته خدا هم به من این فرصت را داد که بهترین راه را پیدا کنم. خلاصه به ایتالیا رفتم و کارشناسی ارشد را با بدست آوردن کلی تجربه متفاوت در ایتالیا تمام کردم. در حالی که در سخت ترین شرایط ممکن قرار داشتم هیچ وقت هدفم را فراموش نکردم و به راهم ادامه دادم... الانم چند وقتی است مقطع دکترا را در هلند در یک گروه بسیار خوب و حرفه ای آغاز کردم و امیدوارم این مسیر و این هدف همچنان با لطف خدا ادامه پیدا کنه و به پایان برسه.

تاریخ و جغرافیا

از روز اولی که مدرسه میریم تا روز آخری که از دانشگاه میایم بیرون درس های مختلفی را میگدرونیم که شاید خیلیاشون بی مفهوم و کسل کننده باشند البته گاهی بعضیاشون در ناخوداگاه ذهن و منطقمون را می سازند و بهمون یاد میده چگونه تصمیم گیری و عقلانی فکر کنیم. مثلا به نظرم بچه های ریاضی فیزیک در مجموع با توجه به سر و کار داشتن با اعداد بهتر استدلال می کنند و حتی منطقی تر صحبت می کنند. هرچند که بیشتر این دوستان در تحلیل مشکلات اجتماعی به دنبال پیدا کردن X  و جواب مطلق هستند در حالی که نمیدانند تمام مسایل زندگی مسایل ریاضی نیستن که فقط یک جواب داشته باشند! خلاصه اینکه منم مثل شما درس های مختلفی را از دبستان تا دانشگاه گذروندم و مثل خیلیا دیگه بیشترشون را یادم نمیاد. البته تقریبا در مقطع کارشناسی فقط درس پاس کردم و در ارشد هم هیچ اتفاق جدیدی نیفتاد!!! البته در این سال های اخیر مانند دوران کودکی مطالعاتم را زیاد کردم و به لطف کتاب های صوتی در هر زمانی میتونم به کتاب های موجود گوش بدم.

بعد از این همه بالا پاین زندگی و گذران وقت با آدم ها با فرهنگ ها و آداب و رسوم مختلف به نظرم شاید مهمترین دروسی که باید در آموزش بهش تاکید فراوان بشه تاریخ و جغرافیاست. چون اگر بدونیم در کجا و چه زمانی قرار داریم نصف راه زندگی را رفتیم!!!! به نظرم اگر بخواین متفاوت باشین، خیلی مهمه که اطرافتون را بشناسین و بدونید که دنیا دارای فرهنگ ها، سنت ها و مردمان گوناگون هست و از همه مهمتر اینکه باید مطمن بود تاریخ تکرار میشه، خلاصه برای موفقیت و ماندگار شدن باید دنیای شخصیتون بزرگ باشه، وگرنه آخرش میشین برده مدرنی که فکر میکنید بهترین، موفقترین و خاصترین موجود روی زمینه...