صبح حدودای ساعت شش و نیم خودمون را به پایانه مینی بوس های همدان رسوندیم و بعد از رسیدن مینی بوس کرمانشاه (هفت و ربع) بالاخره ساعت هفت و چهل دقیقه به سمت کرمانشاه حرکت کردیم.
البته اگر با ون می رفتیم می تونستیم در معبد آناهیتا و بیستون هم توقفی داشته باشیم و دیگه مجبور نمی شدیم مجدد به بیستون برگردیم، (اگر تعدادتون زیاده شاید هزینه رفت و برگشتون تقریبا همون هزینه ون میشه) حدودای ساعت ده و بیست دقیقه بود که با عبور از روبروی بیستون به کرمانشاه رسیدیم.
بعد از ورود به پایانه کرمانشاه با تاکسی های با انصاف پایانه خود را به محل اقامت رساندیم در طول مسیر هم اونطور که متوجه شدم شهر واقعا مرتبی دارند (از اون چیزی که تو ذهن من بود خیلی خیلی بهتر بود) و برخلاف تصورم فارسی را هم بدون لهجه و بسیار سلیس صحبت می کردند (فقط علاوه بر این راننده، خیلی از راننده ها از منوریل ناراضی بودن و فکر می کردن موجب بیکاریشون میشه!! هرچند من کاملا و خیلی کاملا! مخالف این نظر هستم البته ساختش موجب ترافیک شده بود). بعد از ظهر هم بعد از استراحت با اتوبوس درون شهری (کلا اتوبوس سواری خوبه! هم با آدما آشنا میشید و هم با شهر) به بازار سنتی کرمانشاه رفتیم و وقت گذراندیم.
با تاریک شدن هوا هم به این مسجد قدیمی با صفا که در انتهای یک کوچه قرار داشت مراجعه کردیم، راستش اسم این مسجد یادم نموند فقط یادمه که در کناره بازار بزرگ (سه راهی قبل آن) قرار داشت.
قبل از برگشت از بازار هم تصمیم گرفتیم کمی شیرینی برای سوغات بخریم به همین دلیل با کمی پرس و جو به شیرینی فروشی گلریز (روبروی بازار بزرگ اسلامی) مراجعه کردیم در ضمن شیرینی فروش ها هم یک رسم جالب دارند که رایگان شیرینی هاشون را برای مزه کردن و مقایسه با خوش رویی تعارف می کنند (بین المللی عمل می کنند).
شب هم به نان داغ کباب داغ مراجعه کردیم (بسیار معروف و شلوغ واقع در نوبهار) برام واقعا جالب بود که همان جا گوشت را چرخ و آماده پخت می کنند، این طور هم که دوستان میگفتن غذاش واقعا محشر بود!