با توجه به برنامه کم فشار صبح حدود ساعت چهار به سمت بازار سنتی برای دیدن تکیه معاون الملک و بیگلر بیگی مراجعه کردیم ولی متاسفانه با در بسته هر دو مکان روبرو شدیم (فکر می کردیم بعد از ظهر ها هم فعال هستند).
به همین خاطر مجدد! کمی در بازار خودمون را سرگرم کردیم. بعد از خرید دستنبو به شیرینی فروشی (گلریز) که دیروز ازش خرید کرده بودیم سرزدیم و کمی احوالپرسی کردیم و شیرینی رایگان گرفتیم! و از سی دی فروش ناشنوا (محل کار و رفت و آمدش جلوی همین شیرینی فروشی است) چنتا آهنگ سنتی کردی خریدیم. راستی یک نکتم (بی ربط) این جا اشاره کنم که برام خیلی جالب بود که آسمان کرمانشاه و حتی همدان پر از قاصدک بود.
در نهایت هم تصمیم گرفتیم که با تاکسی (با راننده مشورت کردیم که کجا بریم) به بیستون برویم (البته می ترسیدیم خوش موقع نباشه ولی خوب چاره دیگه ای نداشتیم) در طول مسیر راننده با شخصیت و با اخلاق تاکسیمون تعجب کرده بود که چطوری بدون ماشین به مسافرت آمده بودیم (خیلیا تعجب می کنند ولی سفر بدون ماشین مزیت های خاص خودش را داره) تقریبا بعد از نیم ساعت به این مکان واقعا بی نظیر و فوق العاده رسیدیم. در همان بدو ورود عظمت اون مکان واقعا آدم را می گیره و اگر علاقه به پیاده روی و آثار قدیمی داشته باشید باید حداقل دو ساعت وقت براش کنار بذارید. این محوطه باستانی با شکوه شامل سنگ نبشته های بیستون، مجسمه هرکول، فرهاد تراش، کاروانسرا و ........ می باشد.
با تاریک شدن هوا (با تاریک شدن هوا نتونستم از بقیه آثار عکس با کیفیت بگیرم) و تعطیلی این مکان تاریخی به تاکسی های بیستون به کرمانشاه مراجعه کردیم (بیرون از محوطه به ردیف واستادن و شما را با قیمتی مناسب و ثابت به کرمانشاه می رسونند و بلعکس) که طبق معمول راننده اونم یک شهروند جوان خونگرم و با معلومات کرمانشاهی بود که کمی برامون از کرمانشاه، زمان جنگ و مشکلات شهرشون (بیکاری جوانان که تقریبا همه بهش تاکید داشتن) گفت.