ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

اصولا منطق چیست؟

معلم کمی فکر کرد و جواب داد: گوش کنید، مثالی می زنم، دو مرد پیش من می آیند. یکی تمیز و دیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند. شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام دهند؟ هردو شاگرد یک زبان جواب دادند: خوب مسلما کثیفه !معلم گفت: نه، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند. پس چه کسی حمام می کند؟ حالا پسرها می گویند: تمیزه !معلم جواب داد :....نه، کثیفه، چون او به حمام احتیاج دارد و باز پرسید :خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟ یک بار دیگر شاگردها گفتند: کثیفه !معلم دوباره گفت: اما نه، البته که هر دو! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟ بچه ها با سر درگمی جواب دادند: هر دو !معلم بار دیگر توضیح می دهد: نه، هیچ کدام! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد !شاگردان با اعتراض گفتند: بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است معلم در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شدید، این یعنی: منطق !و از دیدگاه هر کس متفاوت است....

منبع: نامشخص

سفرنامه رم - شب ورود

بعد از استراحت در محل اقامت بسیار قدیمیمون تصمیم گرفتیم کمی در اطراف هاستل (نزدیک نقاط دیدنی) به گشت و گذار بپردازیم، با ورود به خیابان و کمی پیاده روی کاملا متوجه شدیم که این شهر توریستی کلا موزه است و از کشورشون نمیشه انتظار تیم های فوتبالشون را داشت!!! بافت شهر خیلی قدیمی بود و به ندرت می شد ساختمان های به روزی (از نظر ساخت) دید. با توجه به نقشه و بعد از کمی پیاده روی با سازه عظیم کولوسئوم روبرو شدیم.
http://s5.picofile.com/file/8108007342/%DA%A9%D9%88%D9%84%D9%88%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%85.jpg
مدتی اطراف سازه کولوسئوم که یکی از عجایب هفت گانه جدید است وقت گذراندیم و بعد از انداختن چند عکس از طاق کنستانتین که در کنار کولوسئوم قرار داشت به سمت میدان ونیزیا حرکت کردیم.
http://s5.picofile.com/file/8108007484/%D8%B7%D8%A7%D9%82_%DA%A9%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%AA%DB%8C%D9%86.jpg
بعد از عبور از فروم های شهر رم (مناطقی محصور شده که در آن ها بقایای قدیمی روم باستان قرار دارد که در این محدوده تعدادشون کم نیست) به میدان ونیزیا که در مرکز شهر رم قرار داشت رسیدیم.
http://s5.picofile.com/file/8108007726/%D8%B1%D9%88%D9%85%D9%86_%D9%81%D8%B1%D9%88%D9%85.jpg

http://s5.picofile.com/file/8108007300/%D8%A2%D9%84%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D8%AF%D9%84%D8%A7_%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D8%A7.jpg
در کنار این میدان نیز سازه آلتاره دلا پاتریا (محراب سرزمین پدری) یا یادبود امانوئل دوم قرار دارد که در شب با توجه به نور پردازیش واقعا زیباست. در حال عکس گرفتن بودیم که اتفاقی با یک دانشجوی ایرانی آشنا شدیم که کلی بهمون اطلاعات مفید در زمینه های مختلف داد و بهمون گفت برای دیدن نقاط دیدنی از خیابان via del corso (روبروی میدان، در ضمن امیدوارم نام خیابان را اشتباه نگفته باشم) که به شکل پرچم ایتالیا چراغانی شده مسیرمون را ادامه بدیم (تقریبا همه مکان ها در راستای این خیابان).
http://s5.picofile.com/file/8108007818/rome.jpg
البته با توجه به تاریکی هوا و خلوت شدن شهر و خستگی از سفر و پیاده روی های طولانی تصمیم گرفتیم در روزهای آینده این مسیر را ادامه بدیم (هرچند من مخالف بودم).

نشانه یا اتفاق

نون نداریم! باشه میخرم! رفتم سر خیابون نون را برداشتم تا اومدم حساب کنم! با خودم گفتم برم از خیابون پشتی خرید کنم (به احتمال زیاد نونای بهتری داره)! گذاشتمس سر جای اولش، سریع برگشتم خونه ماشین را برداشتم و رفتم به سمت سوپر! از اولی بپیچم یا دومی! بذار از دومی برم...! سر چهارراه ایست کامل کردم اومدم بپیچم به چپ که دیدم رفیقمون داره میاد تو ما و منم فقط دهنم وا موند......! بله دیگه برای سومین بار مجددا در یک موقعیت تکراری و مسخره تصادف کردم (به قول دوستان مشکل ار بقیست، بقیه می زنند بهت!!!! خوب من در حال ایست کاملم چکار کنم!!!)، جالبه همیشه هم در یک موقعیت خاص و بعد از یک فعالیت خاص این اتفاق مسخره میفته، راننده محترم هم تو شک بود که چی شده...! شاید بی علت نباشه!!! این دفعه واقعا جدیش می گیرم!!! شاید مسیر من هم عوض شد...
در ضمن بی خیال نون شدم و برگشتم خونه! تا رسیدم گفتن کجا بودی؟ رفتم نون بخرم دیگه!!! نون؟؟؟ دیشب خریدم، کلی تو فریزر هستش........... انگار ما فقط رفتیم با طرف تصادف کنیم و برگردیم ...... در رانندگی همیشه قوانین را دقیق رعایت می کنم ولی همیشه احمقانه ترین حوادث برام پیش میاد......

شما برنده هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار جایزه روزانه شده اید

تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار پول می گذاره. ولی دو تا شرط داره!!! یکی اینکه همه پول رو باید تا شب خرج کنی، وگرنه هر چی اضافه بیاد ازت پس می گیرند. نمی تونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول رو به حساب دیگه ای منتقل کنی. و هر روز صبح بانک مجدد برات یک حساب جدید با همون موجودی باز می کنه. شرط بعدی اینه که بانک می تونه هر وقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد. حالا بگو چه طوری عمل می کنی؟


http://s5.picofile.com/file/8106465726/GoldTime.jpg

همه ما این حساب جادویی رو در اختیار داریم ؛ "زمان". این حساب با ثانیه ها پر می شه. هر روز که از خواب بیدار می شیم، هشتاد و شش هزار و چهار صد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که می خوابیم مقداری رو که مصرف نکردیم نمی تونیم به روز بعد منتقل کنیم. لحظه هایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته و ناپدید شده. هر روز صبح جادو می شه و هشتاد و شش هزار و چهار صد ثانیه به ما می دهند. یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک می تونه هر وقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده. اما متاسفانه گاهی ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل می کنیم و غصه می خوریم .........

منبع: نامشخص

دو دیدگاه

یکی از دوستانم بالاخره ویزای آمریکاش تایید شد و انشاء الله حدود دو هفته دیگه ایران را به مقصد اوهایو برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا ترک می کنه.... از دوستم پرسیدم دوستی اونجا داری که در بدو ورود کمکت کنه؟ گفت آره استادم یک ایرانی بهم معرفی کرده و گفته هرچی سوال داری ازش بپرس... دوست من هم ازش سوالاش را پرسیده و در نهایت زمان رسیدنش را به آمریکا به دوستش اطلاع میده (البته حدود دو هفته قبل بخاطر این که ویزاش تایید نشده بود پروازش را لغو کرده بود) دوستش هم بهش گفته بود راستش من ماشینم قدیمی!!! هستش و ممکنه اذیت بشی بخاطر همین نمی تونم بیام دنبالت!!! دوستم هم گفته بود چشم و از اون آقا پرسیده بود که امکانش هست شب اول مزاحم شما بشم؟ دوستشم گفته بود، آره می تونی، ولی چرا نمیری خونه خودت؟ (محترمانه ردش کرده بود)

http://s5.picofile.com/file/8106275076/Help.jpg

راستش از بهانه های جالب این فرد واقعا خندم گرفت! تا حالا نشنیده بودم به خاطر قدیمی بودن ماشین نشه رفت دنبال کسی، دوست دیگرمون هم گفت آدم پیاده بره و توی جوب بخوابه بهتر که از چنین آدمی خواهش کنه و ... بگذریم!!! ولی به نظرم میشه این بحث را از دو دیدگاه بررسی کرد:

دیدگاه اول: متاسفانه هموطنان زیاد دوست ندارند به هم کمک کنند حالا می تونه بخاطر خودخواهیشون و خود بزرگ بینیشون باشه یا حسادتشون! خود خواهی از این جنبه که اصلا کمک کردن به هم نوع (اصلا هموطن و غیر هموطن فرقی نداره، اصلا فرش کنید تازه ورود اهل گینه هستش) براشون یک مبحث تعریف نشده در فرهنگ خانوادشون است و طبق تربیتی که شدند درکی نسبت به مشکلات و درد سایرین ندارند و جز خودشون شخص دیگری مهم نیست در ضمن باید متاسفانه بپذیریم که این اشخاص در مهاجرین به دلایل کاملا مشخص (در آینده به این موضوع هم می رسیم) بیشتر هستند و حسادت از این جنبه که فکر می کنند تحصیل در اون موقعیت فقط حق خودشون هست و نمی تونند بقیه را در موقعیت هم سطح خودشون قبول کنند و شاید از خودشون می پرسند وقتی ما اومدیم آمریکا این همه سختی کشیدیم چرا بقیه نکشند!؟

دیدگاه دوم: درس و تحقیقات شخصی که در آمریکا هم اکنون تحصیل می کنه واقعا سنگینه و وقت کار دیگری نداره همچنین ممکن هر ترم کلی ایرانی سرش خراب میشن و براش خیلی سخته، هر سال از کلی ایرانی پذیرایی کنه در ضمن شاید مشکل مالی داره و براش سخته پول بنزین اون مسیر را بده در مورد اتاقشم شاید با کسی زندگی می کنه که دوست نداره بقیه مزاحمشون بشند... شایدم از آدم های غریبه می ترسه (با اینکه دوست داره کمکشون کنه) چون تجربه بسیار بدی ازشون داره (قبلا ازش سوء استفاده کردن)، حتی شاید باید ازش خیلی هم تشکر کرد چون نظرش را صادقانه همون اول گفته و خیال دوستم را راحتتر کرده و اون را در شک و تردید قرار نداده و هزاران موارد دیگر ....

مطمئنا اکثر کسایی که استدلال های اون شخص را می شنوند شخص را به نامردی متهم می کنند ولی همچنان این داستان ادامه دار خواهد بود و برای بقیه دوستان هم تکرار می شود (شاید خودمون این داستان را تکرار کنیم)، حالا نمی دونم وقتی مشکلاتمون حل شد از بقیه فراموش می کنیم (شایدم قانون کمک کردن تا زمانی درسته که مشکلات ما حل شه) یا واقعا شرایط اون ور غیر قابل کنترل و پیش بینی هستش (البته واقعا فشار و استرس هستش) و ..... در مجموع به نظرم هر دو دیدگاه در تصمیم شخصی که در آمریکا زندگی می کنه بی تاثیر نبوده ولی به نظرم می شد کمی بهتر رفتار می کرد ...