ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

تحصیل در انگلستان

انگلستان، کشوری که برخلاف اسم و خاطرات فراوانش برای ما ایرانی ها، اطلاعات کمی در مورد تحصیل ازش وجود داره (البته نسبت به سایر کشورها)!

http://s3.picofile.com/file/8100390342/England.jpg

من خودم زیاد در مورد این کشور تحقیق نکردم اما فقط متوجه شدم که به جز دانشگاه های خیلی برترش بقیه با پر کردن فرم آنلاین به راحتی پذیرش میدن (هر درخواست کننده یک کیسه پول حساب میشه) پس لطفا در انتخاب دانشگاه دقت کنید چون از اونجایی که اکثرشون پذیرش میدن و شهریه هاشون ثابته، پول و وقتتون را با یک جای نادرست هدر ندید (معمولا بیشتر دانشگاه های اینگلیس هیچگونه اپلیکیش فی ندارند در نتیجه بهترین گزینه برای موسسات اعزام هستن چون هم مجانیند و هم راحت پذیرش میدن و هم میتونند از متقاضی (شما) کلی پول بگیرند در ضمن بیشتر اوقات حتی لازمم نیست مدارک پست بشه! (فقط کافیه یک جستجو در اینترنت بکنید تا منظورم را با دیدن موسسات گوناگون متوجه بشید راستی خیلی از این تارنماها را خوندم یکم تو مطالبشون اغراق زیاده). مثلا یکی از دوستان (این دوست فکر می کرد اسپانیا یکی از شهرای ایتالیاست! ولی بازم تونسته بود فرم دانشگاه را پر کنه) برای یکی از دانشگاه های این کشور (اسم دانشگاه را نمی گم) مدارکش را بصورت آنلاین پر کرده بود ولی بعد از مدتی از رفتن منصرف شد ولی تا چند ماهه بعد براش نامه میفرستادن که بیا جای ما! ما خیلی خوبیم حتی در آخرین نامه ذکر کردن: کجایی؟ دانشگاه ما خیلی خوبه، استخر ... داره! پاشو بیا! و .... بگذریم از این داستان، فقط منظورم اینه که اگر حوصله و وقت ندارید به موسسات مراجعه کنید وگرنه فکر نکنید اونا شانستون را افزایش میدن یا کار خاصی می کنند. در مورد بورس و کار برای استاد هم مخصوصا برای ارشد اصلا نباید انتظار خاصی داشته باشید فقط اگر پشتکار داشته باشید می تونید برای بورسیه هایی که از طرف دانشگاه اعلام میشه اقدام کنید (این بورس ها که تعدادشونم کم نیست را می تونید در تارنمای خود دانشگاه یا با جستجو در تارنماهای اعلام بورس که خیلی قبلنا معرفی کردم پیدا کنید) راستش به نظر من اگر وضع خوب و حداقلی داشته باشید برای گرفتن بورسای این کشور شانس دارید چون تعداد کمی در مورد بورس های این کشور (حداقل از ایران) اطلاع دارند و اقدام می کنند (از اونجایی که دانشگاهاش گرونه و بورس دست استادا نیست (باید خیلی گشت تا پیدا کرد) و هنوز کسیم شرایط اونجارو مانند سایر کشورا روشن نکرده، با توجه به این موارد و اتفاقات اخیر دانشجویان زیاد به این کشور توجه نمی کنند). در مورد هزینه تحصیل و زندگی هم همانطور که می دونید انگلستان یکی از کشورهای بسیار گران دنیاست (برای آگاهی از هزینه ها به این جا مراجعه کنید) البته خوب دوره های تحصیلی کوتاه هستش و کمی هم متفاوت با سایر دنیا که برای آگاهی از دانشگاه ها، مقاطع تحصیلی و ویزای دانشجویی (بررسی شود) به اینجا (کاملترین و بهترین مرجع است پس من وقتتون را با اطلاعات جدید نمی گیرم) و همچنین مراجعه کنید. فقط در آخر باید به این نکته اشاره کنم که با توجه به رابطه دو کشور دانشجویان برای رفتن به انگلستان کمی مشکل دارند از گرفتن ویزا گرفته تا گرفتن ارز دانشجویی و .... در ضمن برای پیدا کردن دانشگاه هم می توانید به اینجا و لیست وزارت علوم (اطلاعات مفیدی ارایه میده) مراجعه کنید. برای اطلاعات در مورد این کشور هم می توانید به این تارنما بریتیش کانسیل و وبلاگ های 1 (تقریبا همین) مخصوصا این پست (حتما حتما بخوانید) و 2 مراجعه بفرمایید (همانطور که می بینید متاسفانه مثل کشورای دیگه وبلاگ و تارنماهای زیادی برای آشنایی با این کشور نیست).

سفرنامه انگلستان - مسلمانان

در بعضی از خیابان های اصلی لندن انقدر که تعداد خانوم های محجبه زیاد هستن، گاهی فکر می کنی که توی یک کشور عربی قدم میزنی! (تصویر از اینترنت) 

تقریبا در هر شهر بزرگ مراکز اسلامی، مساجد مسلمانان و انجمن های اسلامی را می تونید پیدا کنید، حتی در بعضی از مراکز هر روز نماز جماعت هم برگزار میشه، در طول روز هم در خیابان ها و مخصوصا پارک ها مردمی را می بینید که مشغول نماز خوندن هستن. همچنین این موسسات اسلامی فعالیت های اجتماعی مانند کمک به نیازمندان هم دارند.

در مورد غذا و رستوران های حلال تقریبا در هر جایی که باشید می تونید کالای مورد نظر خود را بدست بیارید و بابت این موضوع لازم نیست هیچ نگرانی داشته باشید حالا چه نیاز به غذای آماده و یا چه کالای خام داشته باشین. معمولا رستوران ها آرم حلال را در پشت شیشه فروشگاه خود نصب می کنند و بر روی کالاهای حلال هم آرم مورد نظر چاپ می شود.

حتی با یک صاحب رستوران انگلیسی آشنا شدیم که در رستورانش از گوشت حلال استفاده می کرد چون طعم و رنگ غذاش بهتر می شد (البته هیچ جا ذکر نکرده بود که از این نوع گوشتا تهیه می کنه و تو حرفاش به این نکته اشاره کرد) البته همین صاحب رستوران نیز می گفت اگر غذاهاش شب بمونه باید کامل بریزه دور که هر شب این اتفاق تکرار می شد!

البته باید توجه کنید که این رستوران های حلال و مراکز اسلامی بیشتر مربوط به مسلمانان غیر ایرانی هستش و مسلمانان سایر کشورها بیشتر در این کارها فعال هستند. در ضمن در هر مکانی ممکنه با عده ای روبرو بشید که با مسلمانان یا مسلمانان ایرانی خوب برخورد نکنند.

سفرنامه انگلستان - کلیسا

در انگلستان تقریبا به هر منطقه ای سر بزنی با حداقل یک کلیسا مواجه میشی، البته در شهرهای کوچکتر تقریبا دیگه استفاده از کلیسا کمتر شده بطوریکه در بعضی از مناطق داشتن کلیسا هارو تبدیل به خونه برای فروش می کردن در مورد شهرهای بزرگ و کلیساهای معروف هم شما میتونید به جز روزها و زمان های خاص  به این مکان ها سر بزنید و به عنوان توریست ازشون بازدید کنید. 


در این کشور معمولا کلیساها از معماری خاصی برخوردار هستند و به نظرم کلیساهاشون باعث شده بودن مردم در مهندسی و معماری و در صنعت ساعت سازی و موسیقی شیشه گری و... پیشرفت کنند (مردم هنرشون را در اختیار دین قرار گذاشته بودن). 

 

 


به هر کلیسایی که می رفتم نکته جالبی نظرم را جلب می کرد مثلا در بعضی از کلیساها مکان های خاصی را برای فرزاندانشون در نظر گرفته بودند.

یا معمولا در همه کلیساها این امکان فراهم بود که با اهدای پول شمع روشن کنی ولی در بعضی کلیساها تقاضا شده بود که پول اهدا بشه تا خرج روشنایی کلیسا بشه. البته مثل اینجا برق را هدر نمیدادند.

در بعضی از کلیساها هم دفترچه هایی بود که مردم آرزوهایشان را می نوشتند همچنین جلسات عقیدتی نیز در این مکان ها برقرار بود.

البته درسته اعتقاد به کلیسا کمتر شده اما هنوز کسایی هستند که به کلیسا باور داشته باشند و سالانه کلی کمک مردمی به کلیساها میشه همچنین هنوز هم خیلی از مردم ازدواج های رسمی خودشون را در کلیسا برگزار می کنند.

سفرنامه انگلستان – روز گذشت

یک روز صبح تصمیم گرفتیم که به شهرک کلارک بریم  و یک مقدار خرید کنیم (البته دقیق یادم نیست اسم اونجا چی‌ بود)، این مکان گویا قبلا محل کارخانه کلارک بوده که به علت صرف نداشتن تولید کارخونشون را به کشورهای شرق آسیا انتقال دادن و محل کارخانه را هم تبدیل به مرکز خرید کردن.

اما به علت میانبر زدن، اشتباها از یک زندان سر در آوردیم (این طوری به نظر میرسید)، جای شما خالی‌! به نظرم ظاهراً جاشون خوش آب و هوا بود! البته از توش خبری ندارم، شما رفتین از محیطش و غذاش برامون تعریف کنید! 

بالاخره به محل مورد نظر رسیدیم خودرو را در پارکینگ شهرک پارک کردیم. پارکینگش یک فضای بسیار بزرگ بود که باید بعد از پارک، خودت می‌ رفتی‌ پول واریز میکردی و قبض صادر شده را روی شیشه میگذاشتی.

البته یک مامورم به صورت تصادفی خودرو هارو چک می کرد، نکتهٔ جالب دیگه پارکینگشون در نظر گرفتن محل های خاص و بزرگتر برای معلولین بود که وقتی‌ هم، جای پارک نبود باز هم کسی‌ در این محل پارک نمی کرد. راستی‌ به نظرم جالبه که، خودروهای خانواده در کشور اونا رایج بود و وقتی‌ میدیدن تو با این خودرو هستی‌ حق را به تو میدادن البته این فرهنگ بیشتر در شهر های کوچکتر رعایت می شد.

در این شهرک تقریبا همه برند های مهم نمایندگی‌ داشتن ولی متاسفانه ما زمان تخفیف هارو از دست داده بودیم البته می شد بازم چیزای خوبی پیدا کرد، درضمن لباس بچه هم تو این کشور نسبت به سایر کالاها دارای قیمت های مناسبتریه (به نظرم دولت یارانه میده) که البته به خاطر تشویق به بچه دار شدن هستش.

در نهایتم خریدامون را انجام دادیم و به سمت خونه راه افتادیم، در راه برگشت هم با آدمایی که در مسابقهٔ آیرن من شرکت کرده بودن مواجه شدیم.

سفرنامه لندن- آخرین روز

در روز آخر هم برای زیارت اهل قبور به قبرستان لندن رفتیم!!! این جا هم دنیایی بود که زیبایی های خاص خودش را داشت در ضمن هر گروهیم این جا محدودهٔ خودش را داراست.

 

تقریبا هر کسی‌ سعی‌ کرده بود قبر خودش رو متمایز کنه و از بعضی از قبر ها مشخص بود که اونا هم هنوز به یاد مرده هاشون هستن.

 

بعد به هاید پارکم سر زدیم، یک جورایی مثل پارک ملت شهرای بزرگه خودمون بود البته به سبک انگلیسی‌، جالب بود اونجا هم یک عده در حال نماز خوندن بودن (وقت نماز ظهر بود و آدما بصورت انفرادی بر روی چمن ها نماز میخوندن)، البته شما انقدر در این شهر خانوم های خیلی‌ با حجاب میدیدی که واقعا این چیزا غیر عادی به نظر نمی رسید. یک مقدار نون هم همرامون بود که برای پرنده ها ریختیم، پرنده ها هم بدون ترس مشغول به خوردن شدن (برای کشور ما جای تاسف داره که انقدر پرنده هاش از آدما میترسن). مسیرعبور اسب هم در این پارک برام جالب بود.

در ادامه هم به خیابان آکسفورد و فروشگاها هرودس سر زدیم این فروشگاه  که مالکش آقای فاید است جزو معروفترین فروشگاه های لندن به حساب میاد (یک عده فقط میان تماشا مثل ما) معمولا ثروتمندان به اینجا سر می زنند و خرید می کنند، می شد آدمایی را دید که با محافظاشون اینجا اومدن، البته متاسفانه پسر صاحب این فروشگاه هم داستانای خودش را داره.

در نهایتم سفرمون به لندن با عبور از کنار چشم لندن (London Eye)، پارلمان، ساعت بیگ بن و رودخانه تیمز به پایان رسید.

شرمنده تصاویر کیفیت ندارند مردم این کشور در مصرف برق واقعا صرفه جویی(درست استفاده)میکنند.