ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ای دل

ای  دل گر از  آن  چاه  زنخدان  به  درآیی                 هر جا که روی زود پشیمان به درآیی

هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش                  آدم صفت از روضه رضوان به درآیی

http://s6.picofile.com/file/8230427076/%D8%A7%DB%8C_%D8%AF%D9%84.jpg

عقب افتادن از زندگی

این یکی از مهمترین موضوع هایی که اینجا میخوام بررسی کنم اونم بحث عقب افتادن از زندگیست....!!! یک سری از دوستان هستند در سن بالا میان برای تحصیل خارج از کشور... حالا این خوبه یا بد؟؟؟؟ خیلیا میان که زندگیشون عوض شه!!! حقشون را از دنیا بگیرن!!! پیشرفت کنند... خوش آمدن ولی..... این دسته از دوستان معمولا یک سری ویژیگی های مشترک دارند، که اگر با این ویژگی ها خارج از کشور بیان علاوه بر ادامه بدبختی برای بقیم مشکل ایجاد می کنند...

 انتظار: در مجموع انتظار ایرانی ها بیشتر از بقیه است (به نظرم یکی از دلایل عقب افتادگی) ولی انتظار این گروه بیش از سایرینه، این دسته انتظار دارن یکی کاراشون را همیشه انجام بده به همین خاطر از زندگی همیشه عقبن! و گاهی از تنها انجام دادن کارها ترس دارند... همیشه مادری و یا دوستی بوده کارشون را پیش ببره و بجاشون تصمیم بگیره و الانم ناخودآگاه این انتظار را دارند..... همچنین این دوستان یادشون نمیاد آخرین بار کی اشتباه کردن چون همیشه دیگری مقصر است و... . متاسفانه گاهی خیلی زمان میبره تا بفهمیم چقدر رفتارامون عجیبه و این رفتارا جز برای خواهر مادرمون برای کسی تعریف نشدست.... 

جملات مشترک: پدرم به من کمک نکرد!، خانواده کمکم نکرد! دوستام نامرد بودن، جامعه بد شده، ایرانیا خارج کمک نمیکنند..... 

پاسخ: کسی نسبت به شما وظیفه ای نداره، شما براشون چکار کردین و ..... 

وسواس: اصل را ول کردن چسبیدن به این که بقیه چی میگن! به جایی که درس بخونند به این فکر می کنند جزوه را با چند رنگ بنویسند، به جایی که فرم را پست کنند از هزار نفر سوال می پرسند و از ددلاین جا می مونند و بعد اسمشم میذارند بدشانسی و فکر می کنند بدشانسند و کم کاریای خودشون را میذارند بدشانسی..... و از همه مهمتر این وسواس نمیذاره در لحظات حساس تصمیم بگیرند..... تصمیم گیری خیلی مهمه و هرکسی نمیتونه تصمیم بگیره... 

خودبزرگ بینی: به نظرم یکی از بدترین ویژگی انسانی... شاید مشکل اصلی همین باشه که اونم از تعریف ها و محبت های بی شمار خانواده و دوستان است (محبت زیاد مادر که انقدر بهش افتخار می کنیم اصلا خوب نیست خواهشا خواهشا بدی های همدیگرو بهم بگین گاهی خیلیامون نمیدونیم رفتارامون مشکل داره! تو جمع کوچک بفهمیم بهتره تا برای بقیه مشکل ایجاد کنیم و آبرومون بره) خودبزرگ بینی انتظار ایجاد می کنه!!! بعد از مدتی که هم با بی توجهی آدما روبرو میشیم نسبت به اونا بدبین میشیم.... این بدبینی بیشتر و بیشتر میشه و باعث دروغ گویی بی اختیار میشه.... مثلا بعضی دوستان انتظارهای زیادی از سایرین دارین و وقتی با جواب منفی اونا روبرو میشن شروع میکنند اونا را به نژادپرست بودن متهم میکنند و حاضر نیستن قبول کنند مشکل از خودشونه..... یا یکی از دوستان همیشه فکر می کنه دارن برضدش توطئه می کنند و همیشه داره از آدما، دنیا، دانشگاه و ... بد میگه، متاسفانه مجبوره همیشه دروغ بگه که دچار مشکل نشه.... اینجا ادم یه چیزایی میبینه که اصلا باورکردنی نیست، اصلا اصلا... 

حالا شما چند سال از زندگی نرمال عقبید؟ من که به گذشته نگاه می کنم می بینم بخاطر داشتن این صفات تاوان زمانی دادم... حالا هرکس به اندازه خودش تاوان میده... 

* این دسته از آدما شاید خوش قلب باشند مهربون باشند (دلیلش قابل توضیحه) ولی شک نکنید براتون مشکل ایجاد می کنند... پس سعی کنید رابطتون را چگونه تنظیم کنید.... 

** همه اینجوری نیستن یک عده شاید اومدن واقعا از صفر شروع کنند...

جزء و کل

شکر خدایی را که هم کل او بی انتهاست و هم جزء او....


http://s6.picofile.com/file/8178826084/RibosomesRNA120KCryo2_6Def1_2sec_Rib_26.png

ریبوزم ها که در سال ۱۹۷۴ کشف شده‌اند.!!!! ریبوزوم‌ها ذراتی که قطرشان از ۴۰ تا حدود ۳۰۰ آنگستروم می‌رسد.......

http://s4.picofile.com/file/8178826100/earthinmilkyway.jpg

توجه کنید کهکشان راه شیری یکی از هزاران کهکشان عالم بی انتهاست...

یک حقیقت

راستش این تصویر واقعیته!! چه بخوایم چه نخوایم... اکثر ما یک دروغ شیرین را به یک حقیقت تلخ ترجیح میدیم (شایدم به این خاطر پیشرفت نمی کنیم) البته منم دیگه تازگی قبول کردم یکم اعتدال به خرج بدم و یک حقیقت تلخ را شیرین تعریف کنم ولی هنوز تلخیش بیشتره....

http://s5.picofile.com/file/8172564750/lie_and_truth.jpg

* راستی یادتون نره کسایی که میگن اصولا ما رُک هستیم معمولا خودشون انتقادناپذیر و حساسترند.

شوک پرتقالی

با کلی خرید از سوپر اومدم بیرون بطوریکه از خریدای زیاد جلوم را به زور می دیدم که متاسفانه نمیدونم یه دفعه چی شد کیسه پرتقالم پاره شد و تو اون لحظه به معنای واقعی کلمه وا رفتم (همه این اتفاقات و تفکرات تو یک صدم ثانیه اتفاق افتاد) موندم چکار کنم!!! با خودم گفتم بی خیال شم و برم چون هر کدومشون به یک طرف رفته بود، با اون همه بار که نمی شد دنبال پرتقال دوید!!! تو این فکرا بودم که (بعد یک صدم ثانیه) آدما در دو ثانیه همه را جمع کردن...هر کی رد شد یک پرتقال انداخت تو کیسه!!! پیرزن، پیرمرد، بچه، مادر، دختر پسر با قیافه نا متعارف و متعارف!!! فقط تنها کاری که کردم، گفتم ممنون!!!

http://s5.picofile.com/file/8172340068/Porteghal.jpg

راستش همه قشر و همه سن به من کمک کردن! با هر فرهنگ و هر قیافه (اغراق نمی کنم)!!! ولی اگر همین اتفاق در شهرای بزرگ ما اتفاق می افتاد چی می شد!!! اولش که باعث شادی یه عده ای میشدی... بعدشم باید می دویدی دنبال پرتقال ها و به نصیحت آدما گوش می کردی!!!... تا چند وقت تو شوک رفتارشون بودم، واقعا تحسین برانگیز بود... بعدم تفاوت آدمام نشون میده این رفتار درونشون نهادینه شده (همه شکل و همه سن)... همان طور که گفتم!!! غیر قابل درکند... و برای ما غیر قابل پیش بینی (البته این داستان در یکی از خیابونای خوب یک شهر کوچک اتفاق افتاد)...

* این داستان در ادامه متن کجایی هستی نوشته شده...