معمولا دانشجویان دکترای دانشگاه دلفت درطول دوره کاری (تحصیلی) باید حداقل ٤٥ واحد شامل ١٥ واحد تحقیق و پژوهش، ١٥ واحد درسی مربوط به رشته و ١٥ واحد مهارت های قابل انتقال بگذرونند. همان طور که از اسم واحدها مشخصه بجز ١٥ واحد مربوط به رشته که حتی میشه واحدهای عملی را جایگزینشون کرد بقیه واحدها مربوط به مهارت های گفتاری رفتاری و حتی فکری میشه که بعضی از این دروس توسط روانشناس و حتی بازیگر تدریس میشه.
پذیرش در این دانشگاه در مقطع دکتری تاریخ مشخصی نداره و معمولا هر زمانی که استاد مایل باشه دانشجو را پذیرش میکنه. بطور خلاصه در این دانشگاه دوره دکترا خواندن دکتری نیست، انجام دادن دکتری است و شما را کارمند دانشگاه در نظر می گیرند نه دانشجو، به همین خاطر انتظارات از شما بالاست! اونطوریم که شنیدم، تعداد دانشجوهای ایرانی نسبت به سال های گذشته خیلی کمتر شده، هرچند هنوزم ایرانی ها همچنان یکی از ملیت ها با بیشترین دانشجو دکتری هستن. البته بیشترٍاین کم شدن تعداد دانشجویان ایرانی، بخاطر کم شدن درآمدها و کاهش پروژه های تحقیقاتی گروه هاست تا عملکرد دانشجویان سابق... در مجموع این روزها گروه ها ترجیح میدن دانشجوهای self-fund که معمولا بورسیه کشورهای مبدا هستن را پذیرش کنند. به همین خاطر تعداد دانشجویان چینی خیلی خیلی زیاده...
پروژه های تحقیقاتی معمولا ملی، صنعتی و پروژه های اتحادیه اروپا هستن که با توجه به منبع مالی، نوع عملکرد و انتظار از شما و حتی حداکثر حقوق شما متفاوت میشه. وقتی پروژه ای تعریف میشه و منبع مالی اون مشخص میشه، معمولا اساتید به دانشجویانی که با آن ها در ارتباط هستند و می شناسند اعتماد می کنند اگر همچین فردی در اختیار نداشته باشند در مرحله بعدی از سایر اساتید تقاضا می کنند که دانشجو معرفی کنند و در مرحله نهایی اگر موفق نشوند اون شغل را در صفحه دانشگاه اعلام می کنند. در نتیجه با توجه به کم شدن منابع مالی باید پیگیری و تلاش فراوانی کرد برای راضی کردن استادها... البته اساتید ایرانی ظاهرا ترجیح میدن با دانشجو ایرانی کار کنند (بیشتر دانشجویانشون ایرانید!!!). برای مثال زمانی که من درسم را شروع کرده بودم در جلسه معارفه دپارتمان تمام کسانی که در دوره سه ماه گذشته دورشون آغاز شده بود را دعوت کرده بودند از 24 نفر 4 نفر ایرانی بودیم 1 نفر بورسیه ایران و 2 نفر خانوم هایی بودن که به واسطه شوهرانشان مدت ها در دلفت بودن و مدتی بصورت کارآموزی و محقق مهمان در گروه ها کار می کردند. به نظرم اساتید بیشتر دنبال کسی هستند که مستقل باشه و ضمن داشتن رفتاری مناسب با سایرین، بتونه حداقل 4 سال در طول فشار پروژه دوام بیاره. پس یادتون نره برای راضی کردن استاد فقط نباید بر روی سابقه آکادمیک و هوش ذاتی خود تمرکز کنید.
امروز شاید یکی از روزهای مهم زندگیم بشه، نمیدونم اولین بار میشه طبق برنامه ریزیم برم جلو؟!!! البته این دفعه مثل دفعه های قبل نیست!!! با توکل، بصیرت، اعتدال، عدالت و اصلاحات رفتم جلو :).... به هر حال خیر باشه... هر سنگیم که تا حالا افتاده جلومون خیر بوده خدارو شکر... این روزام داره مثل باد میگذره... ولی در آرامش مطلق میگذره نمدونم آرامش قبل طوفان یا من به یک ثباتی رسیدم!؟!؟! به هر حال امیدوارم خیر باشه... حرف زیاد و زمان محدود در ادامه وبلاگ شاید به جای نوشتن فایل صوتی بذارم که کمتر وقت بگیره.....متاسفانه تجربه زیاد و زمان نوشتن کم... التماس دعا...ارادتمند همگی خوانندگان:)
این یکی از مهمترین موضوع هایی که اینجا میخوام بررسی کنم اونم بحث عقب افتادن از زندگیست....!!! یک سری از دوستان هستند در سن بالا میان برای تحصیل خارج از کشور... حالا این خوبه یا بد؟؟؟؟ خیلیا میان که زندگیشون عوض شه!!! حقشون را از دنیا بگیرن!!! پیشرفت کنند... خوش آمدن ولی..... این دسته از دوستان معمولا یک سری ویژیگی های مشترک دارند، که اگر با این ویژگی ها خارج از کشور بیان علاوه بر ادامه بدبختی برای بقیم مشکل ایجاد می کنند...
انتظار: در مجموع انتظار ایرانی ها بیشتر از بقیه است (به نظرم یکی از دلایل عقب افتادگی) ولی انتظار این گروه بیش از سایرینه، این دسته انتظار دارن یکی کاراشون را همیشه انجام بده به همین خاطر از زندگی همیشه عقبن! و گاهی از تنها انجام دادن کارها ترس دارند... همیشه مادری و یا دوستی بوده کارشون را پیش ببره و بجاشون تصمیم بگیره و الانم ناخودآگاه این انتظار را دارند..... همچنین این دوستان یادشون نمیاد آخرین بار کی اشتباه کردن چون همیشه دیگری مقصر است و... . متاسفانه گاهی خیلی زمان میبره تا بفهمیم چقدر رفتارامون عجیبه و این رفتارا جز برای خواهر مادرمون برای کسی تعریف نشدست....
جملات مشترک: پدرم به من کمک نکرد!، خانواده کمکم نکرد! دوستام نامرد بودن، جامعه بد شده، ایرانیا خارج کمک نمیکنند.....
پاسخ: کسی نسبت به شما وظیفه ای نداره، شما براشون چکار کردین و .....
وسواس: اصل را ول کردن چسبیدن به این که بقیه چی میگن! به جایی که درس بخونند به این فکر می کنند جزوه را با چند رنگ بنویسند، به جایی که فرم را پست کنند از هزار نفر سوال می پرسند و از ددلاین جا می مونند و بعد اسمشم میذارند بدشانسی و فکر می کنند بدشانسند و کم کاریای خودشون را میذارند بدشانسی..... و از همه مهمتر این وسواس نمیذاره در لحظات حساس تصمیم بگیرند..... تصمیم گیری خیلی مهمه و هرکسی نمیتونه تصمیم بگیره...
خودبزرگ بینی: به نظرم یکی از بدترین ویژگی انسانی... شاید مشکل اصلی همین باشه که اونم از تعریف ها و محبت های بی شمار خانواده و دوستان است (محبت زیاد مادر که انقدر بهش افتخار می کنیم اصلا خوب نیست خواهشا خواهشا بدی های همدیگرو بهم بگین گاهی خیلیامون نمیدونیم رفتارامون مشکل داره! تو جمع کوچک بفهمیم بهتره تا برای بقیه مشکل ایجاد کنیم و آبرومون بره) خودبزرگ بینی انتظار ایجاد می کنه!!! بعد از مدتی که هم با بی توجهی آدما روبرو میشیم نسبت به اونا بدبین میشیم.... این بدبینی بیشتر و بیشتر میشه و باعث دروغ گویی بی اختیار میشه.... مثلا بعضی دوستان انتظارهای زیادی از سایرین دارین و وقتی با جواب منفی اونا روبرو میشن شروع میکنند اونا را به نژادپرست بودن متهم میکنند و حاضر نیستن قبول کنند مشکل از خودشونه..... یا یکی از دوستان همیشه فکر می کنه دارن برضدش توطئه می کنند و همیشه داره از آدما، دنیا، دانشگاه و ... بد میگه، متاسفانه مجبوره همیشه دروغ بگه که دچار مشکل نشه.... اینجا ادم یه چیزایی میبینه که اصلا باورکردنی نیست، اصلا اصلا...
حالا شما چند سال از زندگی نرمال عقبید؟ من که به گذشته نگاه می کنم می بینم بخاطر داشتن این صفات تاوان زمانی دادم... حالا هرکس به اندازه خودش تاوان میده...
* این دسته از آدما شاید خوش قلب باشند مهربون باشند (دلیلش قابل توضیحه) ولی شک نکنید براتون مشکل ایجاد می کنند... پس سعی کنید رابطتون را چگونه تنظیم کنید....
** همه اینجوری نیستن یک عده شاید اومدن واقعا از صفر شروع کنند...