ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

شانس یک بار در خونه را میزنه

خوب این مطلب که شانس یک بار در خونه را میزنه همه شنیدیم ولی دوست دارم کمی از زاویه متفاوت تر این ضرب المثل را بررسی کنم. همیشه وقتی این جمله را می شنویم به این فکر می کنیم که باید به فرصت ها توجه کنیم و قدرت تصمیم گیری داشته باشیم اما هیچ وقت به این بخش ماجرا که باید با توجه به این که این اتفاق همین یکبار بوده برای آینده برنامه ریزی کنیم و مغرور نشیم توجه نمیکنیم.

داستان اول: همانطور که قبلا اشاره کرده بودم من دوره ارشد را در ایتالیا گذراندم. در آن سال ها افراد می تونستند با یک ایمیل پذیرش بگیرند و برای تحصیل بدون هیچ مدرک زبانی تشریف بیارند ایتالیا (الان را نمیدونم) همچنین وام های خیلی خوبی (در حدود پانزده هزار یورو) به دانشجویان می دادند (من هیچ وقت استفاده نکردم). با این وضعیت متاسفانه جمعیت اصلا یک دست نبود. یادمه اون اوایل وقتی صحبت می کردیم این افرادی که بدون هیچ سختی تشریف آورده بودن و جیبشونم پر پول شده بودند کسی جلودارشون نبود!!! همش دنبال خوش گذرونی و مسخره بازی و در عین حال هم فکر می کردند که خیلی آدم های خاصی هستند!!! یادشون رفته بود که کی بودن و از کجا آمده اند و نمیدوستند این شانسی بوده که حالا به هر دلیلی نصیبشون شده و زود گذر خواهدبود و باید برای آینده برنامه ریزی کنند. خلاصه به جز جمع معدودی از دوستان که از اول برنامه داشتیم و در هر جمع و مکانی ورود نمیکردیم اکثر آن افراد همچنان در جستجو کار و در حال درجا زدن هستند.

داستان دوم: اوایلی که به دلفت آمده بودم با همکاری آشنا شدم که برای پست داک آمده بود، این فرد همیشه ظاهرا در حال درس خواندن بوده و از همان هجده سالگی در رشته ای قبول شده که دکترا مستقیم بوده در نتیجه در بیست و هفت سالگی دکتراش را میگیره و بدون هیچ وقفه ای میاد برای پست داک در دلفت. این فرد همیشه عجیب بود!!! بسیار پنهان کار در مورد پروژش (به شکل بی ادبانه) و به شکل عجیبی از نبوغش تعریف میکرد خلاصه تا چهار سال پروژش را تمدید کردند ولی در نهایت بدون هیچ خروجی کارش به پایان رسید (دستگاهی که روش کار میکرد جواب نداد، مقاله ای هم نتونست چاپ کنه و روی رشد شخصیتش هم کار نکرد). این روزها هم سخت به دنبال کار هست که بتونه اقامتش را تمدید کنه ولی متاسفانه بیشتر از یک سال هست که نتونسته هیچ جواب مثبتی بگیره.

خلاصه این که امیدوارم شرایط این افراد بهتر باشه ولی در هر دو خاطره ای که به اشتراک گذاشتم ویژگی مشترک همه افراد در آن ها غرور و متاسفانه عدم برنامه ریزی برای آینده بود.

زمان پاسخ خواهد داد

حدود یک ماه قبل از کرونا با استادم در مورد نقش دانشگاه و علایقم صحبت میکردم. از اینکه تمام عمر می خواستم شغل دانشگاهی داشته باشم و الان که در انتهای این مسیر قرار گرفتم کلا دیگه میل گذشته را ندارم. از مشکلات و بی انگیزگی افراد گفتم و .... آخرش صحبت به اینجا رسید که آیا دانشگاه را ببندیم آیا واقعا نبودش حس خواهد شد؟! اتفاق خاصی خواهد افتاد؟ استادم کمی مکث کرد و بعد چند لحظه بلند خندید و در سالن غذا خوری فریاد میزد در نود و پنج درصد موارد خیر... خلاصه دو سال دانشگاه به علت کرونا یک جورایی تعطیل شد راستش خیلی دوست دارم در آینده اثر این دو سال را ببینم... امیدوارم به این نتیجه نرسند که بسته بودنش بهتر بوده...
پینوشت: در مورد کودکانی هم که در این شرایط بدنیا اومدن و بزرگ شدن هم خیلی کنجکاوم که ببینم چه فرقی با ما ها خواهند  داشت....

ما دانشگاهی ها

یکی از دلایلی که دوست داشتم تحصیل در خارج ایران را تجربه کنم، اساتید عزیز کارشناسیم در ایران بودن وقتی اون عزیزان رو میدیدم با خودم میگفتم وقتی اینا اینجورین تهشم من در ایده آلترین حال میشم یکی مثل این عزیزان (نیاز به توضیح نیست خودمون همه تجربش را داریم)، البته تازه اگر یه دانشگاه خوب قبول بشم!!! که نمیشم، پس بهتر برم خارج ایران... تازه اینکه وقتی از خارج میای بهت بهای بیشتری میدن (قدیما اینطوری بود ولی الان نه، البته دید من هم نادرست بود) ! مسیر را از ایتالیا شروع کردم و تا اینجا به هلند ختم شده....
خلاصه تا اینجا هر چی سطح دانشگاه بالا رفته سلسله مراتب کمتر شده، مثلا در هلند استاد و دانشجو با هم غذا می خورند همدیگر را به اسم کوچک صدا میکنند! و یا در کنار هم کار می کنند! نمیدونم در گذشته اشاره کردم یا نه ولی در ایران کسی تکنسین دانشگاه  را حساب نمی کرد (در دانشگاه ما ) و در ایتالیا  تکنسین آزمایشگاه موجود درجه دو حساب میشد (لحن اساتید با این عزیزان نامناسب بود). خلاصه این که در هلند بدون تکنسین های آزمایشگاه کاری پیش نمیره و برای ما دانشجویان اهمیت بالایی دارند. در ایران که بودم اساتید که ظاهرا نه غذا می خوردند و نه دستشویی میرفتند!!! در هلند بود که فهمیدم اساتید دستشویی هم میرند!!! البته شاید چون غذا میخورند....
راستش در اینجا رفتار اساتید در روابط اجتماعی خیلی منطقی تر هستش و حداقل ها رعایت میشه... اساتید به دانشجویان بی ادبی نمی کنند و به دانشجویان احترام کلامی میذارند و برای دانشجوی درس نخون هم وقت می گذارند (کارشناسی و کارشناسی ارشد فرقی نداره)، در ایران اگر به نمره یک درس اعتراض میکردیم استاد آویزونمون میکرد، اما اینجا (هم ایتالیا و هم هلند) باید پاسخگو باشند. ولی اگر بخوام کمی دقیقتر باشم، کلا قشر دانشگاهی به جز یک عده آدم های نخبه (عاشقان دانش که واقعا دانشمند هستند و به دانشگاه شخصیت میدهند)، اکثرا یک عده آدم های متفاوت (از نوع عجیب) هستند. همان اساتید ایران ولی مودب تر (روابط اجتماعی معقول)!!! راستش در اینجا خیلی اساتیدمون (و سایر همکارها) شاید کار بهتر پیدا نکردند و در دانشگاه مانده اند، خیلیاشون دوست ندارند وارد دنیا واقعی بشوند و ترجیح میدن در گوشه آزمایشگاه تا آخر عمر بمانند (و کسی هم نبینشون). گاهی فکر میکنم خاک مرده در دانشگاه ریختند (با بعضی از افراد نمیشه از ایده جدید صحبت کرد)... به واسطه مسیولیتی دارم گاهی در جلسات اساتید شرکت میکنم ولی هر دفعه با سر درد (استدلال های کودکانه) جلسه را به پایان میرسونم (اساتید دانشکده ای که جز پنج تای دنیاست). البته این اساتیدم شاید عجیب باشند (و افکار عجیب داشته باشند) ولی با نظارتی که هست نمی تونند هرکاری که می خواهند انجام بدند!!!
یک زمان داشتم فکر میکرد کلا قشر آکادمیک یک سری ویژگی های خاصی دارند و هرجا درس بخونی تفاوتی ایجاد نمیکنه و همه جای دنیا (حتی مریخ) یک شکل هستند (شاید متفاوت نباشند نمیتونند نتیجه بگیرند) ولی دانشجویانی که در خارج درس میخونند با این واقعیت که دنیا جای بزرگیست آشنا میشند!!! با تفاوت فرهنگ ها آشنا می شوند و از خود بزرگ بینی غیر حقیقی دور میشوند!!! و می فهمند چطور فکر کنند و به مساله و مشکل فکر کنند... یاد میگیرند بزرگ فکر کنند و مستقل باشند، رابطشون با خودشون و خداشون تنظیم میشه و خیلی موارد دیگه... این مواردی هست که با ماندن در سرزمین اصلی بدست نخواهد آمد... البته این موارد هم در صورتی بدست خواهند آمد که خود فرد بخواهد تغییری ایجاد کند ولی کسانی که دانشگاه را به شکل پول و مدرک و اعتبار می بینند این فرصت طلایی را از دست می دهند (متاسفانه اکثریت).

راز پنهان

گاهی اوقات افرادی با من (با معرفی دوستان) تماس می گیرند و بدنبال اطلاعات در مورد تحصیل در مورد دانشگاهی که در حال تحصیلم هستند... در ابتدا با اینکه  همیشه سوال دوستان خیلی سطحی است (در اینترنت با اولین سرچ هم  پیدا میشه) من همیشه سعی میکنم در ابتدا شرایط خودم و بعد شرایط محیط اطرافم را توضیح بدم تا شخص سوال کننده با واقعیت روبرو بشه و وقتش با اطلاعات اشتباه و غیر واقع بینانه تلف نشه... معمولا دوستان لطف دارند اما خیلی پیش اومده فرد سوال کننده بی تشکر و خداحافظی و یا با این جمله که اینو که خودم می دونم!!! مکالمه را به پایان رسونده... حتی یک بار هم شده بلاک شدم :).


همیشه برای من جای سوال بود چرا این افراد اینقدر عجیب رفتار میکنند... آیا من در بیان مطلب باید دقت بیشتری کنم؟! خلاصه گذر زمان و آشنایی من با افراد مختلف به من این آگاهی را داد که متاسفانه بعضی از افراد فکر می کنند برای رسیدن به یک نقطه جدید در زندگی راه میان بری هست!!! این دوستان هم احتمالا فکر می کردند من یک راه خاصی یاد داشتم که دارم اون را پنهان میکنم. این دوستان معمولا تلاش کردن را بلد نیستند! و در سرزمین اصلی هم بدنبال آشنا بازی هستند. در نتیجه متاسفانه نمی توانند بپذیرند افرادی هستند که در زندگی مطالعه و تلاش می کنند.

پینوشت: معمولا به دوستانی که تماس میگیرند و سوال (های اولیه و سطحی) می پرسند امید زیادی ندارم! راستش ده سال پیش برای اومدن به خارج از کشور و ادامه تحصیل تمام اطلاعات لازم در اینترنت بود الانم مطمعنا خیلی بیشتر و دقیقتر هم شده.... در نتیجه همیشه به این فکر می کنم فردی که حاضر نیست برای آینده خودش یک ساعت وقت بذاره چطور میخواد با مشکلات مهاجرت روبرو بشه.... البته نمیگم میان بری نیست... هست... اما در مسیر بدست میاد... اگر یک مسیر مشخصی وجود داشت همه به یک شکل به انتهای مسیر میرسیدند.

کرونا و دانشگاه

در هلند در ابتدا سعی کردن داستان کرونا را جدی نگیرن! تا اینکه آمریکا جدی گرفت و اینام به خودشون آمدن، خلاصه سرتون را درد نیارم هفته های اول کلاس ها اختیاری شد و در ادامه کلاس ها تعطیل شدند و قرار شد همگی بصورت آنلاین تا سال 2021 برگزار بشوند. بعضی از دانشکده ها کلا تعطیل شدن و بعضی دیگه ورود بهشون محدود شد. خلاصه اول دانشجویان دکتری فکر میکردند این تعطیلی کوتاه مدت خواهد بود ولی کم کم متوجه شدند این یک اتفاق عادی و زود گذر نخواهد بود. کم کم شروع کردن به اعتراض که نمیتونیم کار کنیم و .... ولی دانشگاه پیام داد که شرمنده، بخاطر فشاری که روی حمل و نقل میاد برنامه ای تا سال آینده ندارند ولی به کسایی که کار آزمایشگاهی دارند اجازه ورود داده میشه. ولی ظاهرا دو چیز خیلی دانشجوها دکتری را اذیت میکنه اول اینکه کسی نیست باهاش حرف بزنند و مورد دوم  اینه که فکر می کنند در خونه کاری نمیکنند! راستش قبلش هم کاری نمیکردن ولی چون در محیط بودن و حرف میزدن و راه میرفتن فقط  کمی احساس مفید بودن میکردن. البته رییس دانشگاه اعلام کرد که هیچ گونه تاخیر برای پایان درس را  نمی پذیریم! که باعث ناراحتی دانشجویان و کلی اعتراض شد. البته حقوق دانشجویان قطع نشده و همه دارند سعی می کنند با شرایط جدید وفق پیدا کنند و به همدیگر کمک کنند، دانشکده سعی کرده سیستم اطلاع رسانی را بهبود بده و وظیفه برنامه ریزی برای هر دپارتمان هم به مدیر گروهش محول شده. خلاصه دیگه هیچ چیز مثل قبل نیست.

یک ماه قبل از این اتفاقا در سالن غذاخوری با استادم نشسته بودیم، بهش گفتم به نظرتون اگر در دانشگاه را ببندن اتفاق خاصی میفته!؟ یک نگاهی به من کرد و با کمی مکث بلند زیر خنده!!! گفت فکر نمیکنم.... بعدش البته اضافه کرد در نود و پنج درصد موارد!!! بعدم که کرونا اومد و دانشگاه ها تعطیل شد...  حالا ببینم در آینده چه اتفاقی میفته! البته ظاهرا با توجه به قبولی بیشتر دبیرستانی ها (شاید آسانی امتحانات با توجه به شرایط کرونا و امتحانای آنلاین) تعداد متقاضیان دانشگاه در سال بعد تحصیلی بیشتر شده و این یعنی دردسر دانشگاه ها و کمبود مسکن دانشجویی! اگرم شرایط کار سختتر بشه احتمالا متقاضیان هلندی و اروپایی دکتری بیشتر میشه (در دپارتمان ما اصلا هلندی نیست) و به همین نسبت شانس اینترنشنال ها کمتر.

پینوشت: اینجا در دلفت کسی ماسک نمیزنه، خیابونا آخر هفته ها شلوغ میشه و هنوز در بازار روز میوه ها را نشسته میخورند! و در نهایت این که اگر تعداد ابتلا و مرگ ناشی از این ویروس را برای هر یک میلیون نفر در نظر بگیریم  هلند یکی از کشورهای پر خطر می باشد (همچنین دولت آمار را به صورت دقیق منتشر نمیکند و آمار بصورت کلی بروزرسانی میشه.).