ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

ستاره مسافر

این وبلاگ داستان پسری است که دوست داشت تاثیر گذار و متفاوت باشه، به همین خاطر تصمیم گرفت ...

اوج ایمان

پیامبر (ص) اوج ایمان را راستگویی می داند. اگر این دستور اجرا شود دنیا گلستان خواهد شد اگر بازاریان، همسران به همدیگر، دولت به ملت و ملت به دولت راست بگوید همه مشکلات بر طرف خواهد شد. امام صادق (ع) می فرماید: [نشانه ایمان این است که حقی که به ضرر تو است بر باطلی که به نفع تو است مقدم داری]. راستگویی در برخی از موارد به انسان ضرر می‌رساند و دروغ به انسان منفعت می‌رساند که اگر این موارد را کنار گذاشتیم در واقع ایمان ما را نشان می‌دهد.

آیت الله مکارم شیرازی، با بیان این که آثار ایمان در وجود انسان وقتی ظاهر می‌شود که در اعمالش منعکس باشد ادامه داد: علی(ع) فرمود: [ایمان آن است که عمل خالص برای خدا باشد و اگر ذره‌ای ناخالصی باشد پذیرفتنی نیست]. منبع

کتابخانه فاطمه ها، کوچکترین کتابخانه ایران

در روزگاری که فرهنگ و هنر چه از جهت ارزش گذاری و چه ازلحاظ امکانات مادی مورد کم لطفی جامعه قرار می گیرد، حرکات خودجوش فرهنگی بسیار شریف و محترم جلوه می کنند. در تیرماه سال ۱۳۸۹ فرزاد میرشکاری در روستای دهکهان از توابع کهنوج کرمان حرکتی را آغاز کرد، که به مرور زمان بر سر زبان ها افتاد و طرفداران خاص خود را از میان مردم روستا و حتی سایر شهرها بدست آورد. بی تکلف بودن این حرکت مصداق جمله " هر آنچه از دل برآید بر دل نشیند" است.

برای ایجاد این حرکت تنها یک فکر سالم و شوق کودکانی بی آلایش و عزمی مصرانه لازم بود که فرزاد میرشکاری و فاطمه ها در خود دیدند. آنها بدون آنکه از کسی توقع داشته باشند خود به فکر مرتفع ساختن نیاز و علاقه خود افتادند تا ثابت کنند که قطعه مفقوده فرهنگ سازی تنها بودجه و امکانات نیست بلکه یک ذهن خلاق و دلی مشتاق است. پس از رسانه ای شدن موضوع راه اندازی کتابخانه فاطمه ها در دی ماه سال ۹۰ به تدریج توجه نهادها و مسئولین به این اتفاق نو جلب شد. این بار نیز مانند همیشه خیرین از قافله عقب نماندند و انسانی خیرخواه در تیرماه سال ۹۱ با ساخت کتابخانه جدید و بزرگتر شرایط را برای اعضای کتابخانه مطلوبتر ساخت. فرزاد میرشکاری با تلاش ها و پیگیری های خود گام های مفیدی در جهت توسعه کتابخانه چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ فعالیت را بدون هیچ چشم داشتی انجام داده است. او کتابخانه را تبدیل به یک پایگاه فرهنگی آموزشی برای سنین مختلف روستا کرده تا کتابخانه فاطمه ها (وبلاگ) حرکتی پیشرو باشد.

منبع متن: علی نبوی، الف

سانسور

آیا با سانسور موافق هستید؟ نه! به هیچ عنوان موافق نیستم آزادی مردم را کم کنم. شما چی؟ به نظر من هم هر کس هر جور می خواد می تونه زندگی کنه ولی نباید اجازه بدیم هر مطلبی چاپ بشه. شما چطور؟ همانطور که اکثر مردم به سانسور اعتقاد قلبی دارند! من نیز وجود سانسور را نیاز می بینم، تا اونجایی که می دونم و دیدم سانسور در همه کشورها حتی بیشتر از ما وجود داره مثلا فیلم جدایی در بعضی کشور ها محدودیت سنی داشت. منم قبول دارم نباید گذاشت هر مطلب یا فیلمی را بچه ها بتونند ببینند..... پس در نهایت سانسور را قبول دارید. خوب درسته هر فیلمی برای بچه ها مفید نیست اما به نظرم باید اجازه بدیم آدم ها هر جور می خواهند لباس بپوشند رفتار کنند و ما باید به عقاید آن ها احترام بگذاریم! آخه نمیشه که به همه احترام گذاشت مثلا یکی بره وسط اتوبان با خانوادش بخوابه در یک جامعه آزاد باید به نظرش احترام بگذارید کدوم خلی همچین کاری می کنه خوب شاید یکی کرد و بعد همه گیر شد ما باید چیکار کنیم خوب باهاش برخورد می کنیم و میندازیمش زندان چون داره به بقیه آسیب میزنه! تو که الان با این نظر خودتو له کردی نه! اصلا این مثال شما سفسطه است و مثال مناسبی نیست منم با شما موافقم و قبول دارم نباید هر نوشته ای چاپ و هر مطلبی پخش بشه چون واقعا بعضیا ذهن مریضی دارند ولی به نظر من پوشش باید کاملا آزاد باشه. یعنی هر جوری دوست داریم لباس بپوشیم؟ نه هر جوری باید یک حدودی تعیین کنیم خوب اینم که شد سانسور باز هم دارین برای آزادی یک حدی تعیین می کنید خوب نمیشه که هر جوری لباس پوشید خوب جورشو شما چطور تعیین می کنید؟ یک حدی می ذاریم دیگه و نمی ذاریم کسی از این نوع لباس پوشیدن تعدی کنه! خوب میشه مثلا رای گیری کرد، اولا باز هم مزاحم آزادی شدید بعدم چطوری می تونید حد تعیین کنید؟ می خواهید هر چند سال رای گیری کنید؟ مثلا در کشور... برنامه های تلوزیونی از ساعت دوازده به بعد مربوط به بزرگسالان بود بعد شد یازده و بعد الان کردنش ساعت نه چون به نظرشون کودکان باید در این ساعت خواب باشند و تازگیا زمزمه هایی هست که می خوان کلا آزادش کنند چون ادعا کردند وظیفه پدر مادر که نگذارند فرزندان هر فیلمی را نگاه کنند، کلا آدم دوست داره به طرف آزادی مطلق بره و اگر قانون نذاری خودشو به اون بالاخره در دراز مدت نزدیک می کنه و این مخالف نظر شماست شما میگین یک حدی نیاز ولی خوب مرزش کجاست؟ خوب درسته ولی بالاخره عادی میشه خودتونم میگید آدما هیچ وقت راضی نمیشند! به دلیل که یک کار بد عادی میشه که نمیشه اون را آزاد گذاشت مثلا من بگم دروغ و خیانت چون بعد مدتی عادی میشه (یا بالاخره یک روز عادی میشه) اشکال نداره و یا اگر یک عده در سرزمین دور آدم خوار بودن باید به تصمیمشون احترام بذاریم و چون کار بدشون برای خودشون عادی شده جلوشونو نگریم! احتمال داره یک روزیم بیان من و شما را بخورند. منم قبول دارم سانسور برای بعضی چیزا نیاز ولی... خوب اگه قبول دارید به نظر مشترک رسیدیم و دیگه حرفی بینمون نمیمونه! تا اونجایی که دیدم اکثر آدما به سانسور اعتقاد دارند ولی حدود هر کس متفاوته و نمیشه یک جواب درست و مشخص برای آن پیدا کرد. همه دوست دارند آزادی مطلق باشه ولی مسلما ظرفیت استفاده ازش را نداریم بخاطر همین به یک حدود ثابتی نیازمندیم. در مجموع به نظرم سانسور بد نیست بلکه عوض کردن واقعیت بد و غیر قابل تحمل هستش. 

موج جمعیت و نیازها

بعد از موج ناگهانی جمعیت، کشورمون با یک سری از مشکلات روبرو شد مثلا بچه های این دوره ابتدا با مشکل کمبود شیر خشک و ... روبرو شدند و بعد از بزرگتر شدنشون مدارس دو و یا در بعضی ناحیه ها سه شیفته شد بعد سن این گروه به کنکور رسید اما متاسفانه تعداد زیاد و ظرفیت ها کم بود و خیلی ها مسیر زندگیشون عوض شد بعد این گروه تصمیم گرفتن ارشد بدهند و باز هم با همان مشکلات قبلی روبرو بودند، تا اینجا که هر طور بود گذشت و میگذره ولی از اون روز می ترسم که این نسل پیر بشه، اگر نیاز هاشون از الان شناسایی نشه با مشکلات زیادی روبرو میشیم، احتمالا در آینده بیمارستان ها با کلی مریض جسمی و روانی روبرو می شوند و کشور با مشکل محل دفن برای مردم و سالمندان آسیب پذیر روبرو میشه، فقط فرض کنید تو مترو که هستید همه سالمند و مو سفید هستند و جا هم برای نشستن هیچ کدومشون نیست.

نکته مهم دیگه ای هم که باید توجه کنید این هست که افرادی که به نیاز های این نسل توجه کردن کلی سود بردند فرض کنید کسی که در آن دوران کارخانه شیر خشک زده یا وارد کننده بوده چه سودی کرده و در ادامه کسانی که مدرسه های خصوصی تاسیس کردن، اگر یادتون باشه چقدر بعضی موسسات در شهر و تلوزیون برای کنکور تبلیغ می کردند (الان تبلیغات مربوط به ارشد دکتری شده) و در ادامه هم اگر کسی زرنگ باشه دنبال موسسات و کارخانجاتی میره که به مرگ و سالمندان مربوط باشه چون بی شک در آینده بیشترین درآمد را داره. (لطفا تصاویر این پست را که احتمالا به ستون آزاد تعلق داره و مربوط به این پست میشه را ببینید) ادامه دارد....

ادامه مطلب ...

قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب

امروز، تعداد اندکی کودکان یزدی تنها کسانی بودند که با نثار شاخه های گل به مزار این نویسنده توانا، یاد و خاطره استاد آذر را گرامی داشتند. مهدی آذریزدی که تمام کودکان دهه 60 و 70  او را می شناسند و کتاب های او برای کودکان دهه 80 نیز جالب و شنیدنی است، در سال های پس از مرگ خود نیز همانند دوران زندگی ساده اش، در سکوت و غریبانه می گذرد. او هرگز همسری اختیار نکرد و امروز نیز به جز اداره ارشاد، دیگر مسئولان و مردم شهر حتی قشری که داد فرهنگ و هنر سر می دهند، او را به دست فراموشی سپرده اند. آذریزدی آثار بسیاری را برای کودکان و نوجوانان ایرانی خلق کرد که از معروف ترین آنها می توان به "قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب"، "قصه‌های تازه از کتاب‌های کهن"، "قصه‌های ساده"،‌ "گربه ناقلا"، "مثنوی برای بچه‌ها" و ... اشاره کرد

.

* هیچ وقت یادم نمیره وقتی برنامه مستندی که از این مرد بزرگ ساخته بودن آماده میشه، بهش اعلام می کنند استاد برنامه فلان روز در فلان ساعت پخش میشه لطفا تماشا کنید، استاد هم جواب میده ممنون ولی من متاسفانه تلوزیون ندارم! یادش گرامی....

منبع متن اصلی: مهر