در این شب با توجه به این که به اکثر نقاط سرزده بودیم تصمیم گرفتیم در شهر کمی پیاده روی کنیم و به دیگر نقاط باقی مانده در نقشه سر بزنیم (نقاط دیدنی در این شهر تقریبا در کنار هم هستند و میشه پیاده به همشون سر زد)، ابتدا با توجه به نقشه، خودمان را به مقبره ابن سینا رساندیم و از اون جا به طرف برج قربان و امام زاده یحیی (ع) حرکت کردیم (معمولا مکان های دیدنی در شهر با تابلوهای شهری اطلاع رسانی شده اند) بعد از کمی پیاده روی به امام زاده یحیی رسدیم در خیابان روبروی این مکان برج قربان قرار داشت که البته با در بسته آن روبرو شدیم.
با توجه به نقشه، مسیر خودمون را به سمت شیر سنگی که در وسط یک شبه میدان (پارک) قرار داشت ادامه دادیم و بعد از عکس انداختن با این شیر باستانی کمی در این مکان استراحت کردیم.
بعد از دیدن این مکان از رفتن به رصد خانه ابن صلاح الدین (واقع در تپه حاج عنایت) صرف نظر کردیم و با پرداخت سیصد تومان خودمان را به چهارراه جهاد رساندیم تا به باغ نظری هم سری بزنیم ولی با توجه به تاریکی هوا، آن جا هم با در بسته باغ موزه روبرو شدیم. پس مسیر خودمون را به طرف ابن سینا و محل اقامتمون ادامه دادیم فقط در مسیر برگشت از آبمیوه فروشی های (اکثر بستنی و آبمیوه فروشی های اینجا اسم ایتالیایی دارند مانند ونیز، میلان و ...) دور میدان مقبره ابن سینا آب طالبی خریدیم (برام خیلی جالب بود که در آبمیوه فروشیاشون فقط آب هویج و آب طالبی می فروختند) تا خستگی این پیاده روی حدود دو ساعت و نیمه را کاهش دهیم.
به علت این که آخرین روز سفرمون در همدان بود تصمیم گرفتیم صبح به تمام مراکز دیدنی باقی مانده سر بزنیم با تاکسی خطی خود را به میدان امام همدان رساندیم ابتدا به آرامگاه استر و مردخای که در نزدیکی میدان بود سر زدیم این مکان توسط یک پدر و پسر اداره میشه و از اونجایی که از ما خواهش کردن تصویر برداری نکنیم فقط از بیرون این مکان عکس گرفتیم.
بازدید از داخل این مکان شاید دو دقیقه هم طول نکشه ولی به نظرم صحبت کردن با متولیان این آرامگاه و آشنایی با خلقیاتشون خیلی تجربه ارزشمندی هستش فقط توصیه میشه به علت کوتاه بودن درب این مقبره در چگونه وارد شدن به این مکان دقت کامل را بکنید همچنین اگر برخورد تندی دیدید صبر پیشه کنید! ( برای ورود نفری هزار و پانصد تومان از شما دریافت میشه البته بصورت توافقی) بعد از بازدید از این مکان با کمی پیاده روی وارد بازار همدان شدیم در ضمن از بازار کمی میوه و خوراکی (ساندویچ جگر سفید به مبلغ 2500) که تا حالا ندیده بودیم خریدیم.
بعد از کمی گشت و گذار در بازار وارد مسجد جامع که در میانه بازار بود، شدیم و کمی در این مکان توقف و استراحت کردیم.
بعد از خارج شدن از در دیگر این مکان خودمون را به میدان امام که یکی از دیدنی های این شهر محسوب میشه رسوندیم.
از میدان با تاکسی به سمت محوطه باستانی هگمتانه حرکت کردیم این تپه تاریخی که متاسفانه بهش نرسیدن (جای کار خیلی داره) شامل موزه، آثار بجای مانده شهرهای قدیمی، کلیسا و ایستگاه های خرید صنایع دستی است. در ابتدا مسیر شما با آثار باقی مانده شهرهای کاوش شده روبرو می شوید در ادامه مسیر بعد از عبور از مناطق دیگر کاوش شده به موزه این مجموعه می رسید (که البته در زمان مراجعه ما به علت تعمیرات تعطیل بود).
سپس می توانید از دو کلیسای گریگوری استپان و کلیسای استپان حضرت مریم (تعدادی از آثار موزه به این مکان انتقال داده شده) بازدید کنید، در ضمن در زمین روبروی کلیساها عده ای باستان شناس مشغول کاوش هستند جالبه که شما با کندن یک متر از زمین به یک تمدن چند هزار ساله می رسید! (البته نزدیک شدن به این مکان قانونی نیست)
در مسیر برگشت هم می توانید از یک سری اشیای قدیمی که در پشت حیات موزه نگه داری می شوند دیدن کنید.
در انتها هم تعدادی غرفه صنایع دستی قرار داره که محصولاتشون را با قیمت مناسب عرضه می کنند (بازدید از این محوطه باستانی به علت این که مسیر را باید پیاده طی کنید، حدود یک ساعت طول می کشه) بعد از بازدید از این محوطه تاریخی حدود ساعت دوازده بود که به رستوران کباب سرداشی داره تا جنب اداره استاندارد (ضلع غربی آرامگاه بابا طاهر) مراجعه کردیم و یک غذا با اسم جدید را تجربه کردیم.
در مسیر بازگشت هم مجدد به گنبد علویان سر زدیم تا بتونیم درون سازه آن را هم ببینیم، البته چون کسی اونجا نبود بلیتی تهیه نکردیم و بدون بلیت وارد مجموعه شدیم.
عصر، بعد از استراحت با تاکسی تلفنی همدان به سمت گنج نامه حرکت کردیم (حدود 4500 تومان شد دیگه دورترین مسیری که می تونید با تاکسی در همدان برید) البته می تونستیم عباس آباد هم بریم ولی به دلیل کتیبه های هخامنشی، این منطقه را انتخاب کردیم این منطقه خوش آب و هوا شامل آبشار، کتیبه های هخامنشی و دهکده توریستی می باشد.
در مسیر پیاده تا آبشار و کتیبه ها نیز عده ای مشغول فروش بلال، گردو، صنایع دستی و ... هستند بعد از کمی پیاده روی شما با آبشار روبرو می شوید در سمت چپ شما نیز کتیبه ها قرار دارند که البته خلوتتر نسبت به آبشار هستند.
در سمت راست و بالای کوه نیز یک مجتمع توریستی تفریحی شامل تله کابین (TELE در اینگلیسی به معنای دور هستش و بسیاری از کلمات از این کلمه مشتق می شوند مانند تلوزیون (تصویر دور)، تلفن (صدای دور)، تلگراف (نوشته دور) و ... اگر کتاب Word Power Made Easy را که فکر می کردم قبلا بهتون پیشنهاد کردم بخونید با این ریشه ها آشنا میشید) وسایل بازی، فروشگاه و رستوران می باشد البته تمام وسایل بازی آن فعال نبود.
در بازگشت هم (به تاکسی زنگ زدیم اومد دنبالمون) از جلوی رستوران نعل اشکنه (این رستوران در ابتدای عباس آباد قرار داره و توسط دوستان بسیار توصیه شده) رد شدیم و اونجا بود که راننده گفت تا اول عباس آباد می تونستید با اتوبوس بیاید (البته اون روز بعد از علی صدر واقعا خسته بودیم).
شب هم به خرید نان و میوه از داخل شهر گذشت (واقعا این شهر مردمی محترم، قابل احترام و با ریشه داره) در آخر هم با خرید چنبر خیار و پیتزا پیراشکی (در همدان خیلی رایجه) که هر دو برام جدید و تازه بودن (خوشمزم بودن) به محل اقامت برگشتیم.
شب قبل با مشورتایی که کردیم تصمیم بر این شد که ساعت هفت علی صدر باشیم به همین خاطر از تاکسی تلفنی همدان شماره یکی از تاکسی های ون را گرفتیم و باهاش هماهنگ کردیم ساعت شش و نیم دنبال ما بیاد ما هم که از پنج و نیم بیدار شده بودیم با رسیدن تاکسی در تاریکی روز به سمت غار علی صدر که در 68 کیلومتری همدان بود راه افتادیم تقریبا ساعت هفت و بیست دقیقه بود که به این محل رسیدیم در اطراف این مکان تعداد زیادی از مسافران در کمپ های آن شب را گذرانده بودن و داشتن خودشان را برای ورود به غار آماده می کردن، سریع خودم را به محل فروش بلیت رسوندم (تقریبا 20 نفر جلوم بودن و فکر می کنم بعد از یک ربع، فروش بلیت شروع شد) و بالاخره بلیت (دوازده هزارتومان البته برای بازنشسته ها و بنیاد شهید و ... تخفیف داره) سیانس ساعت هشت تا هشت و چهل دقیقه صبح را خریدم (برگه خرید به همراه کارت ورود). مسیر را ادامه دادیم تا به ورودی غار رسیدیم (یک سالن انتظار بزرگ که امکان نشستن و خرید مهیاست).
بعد از کمی خرید (آب و آبمیوه) در ساعت هشت و بیست دقیقه وارد غار شدیم (در این محل رسید کاغذی از ما گرفته شد) هوای غار خنک بود ولی اونطور که می گفتن خیلی سرد نبود (البته بیشتر اوقات خیلی سرده و باید لباس مناسب همراهتون ببرید).
بعد از کمی پیاده روی و دریافت جلیقه های نجات به صف اصلی رسیدیم (شما علاوه بر صف گرفتن بلیت حتی اگر اینترنتی بلیت بگیرید، صف درون غار را هم باید تجربه کنید، همین صف هستش که کلی همه را معطل و اذیت می کنه چون مردم باید سوار قایق بشند که کلی وقت می گیره) و بعد از دادن کارت و توقف خیلی خیلی کوتاه سوار قایق شدیم (چون صبح زود اونجا بودیم با هیچ صف طولانی روبرو نشدیم).
راهنما و یکی از مسافران بیچاره (جناب زی بیچاره) در قایق جلو می نشینند و بقیه مسافرین متصل به قایق را به مقصد می رسونند (توجه کنید: راهنما اصلا پا نمی زنه و تمام زحمت حمل مسافرین بر روی پاهای شماست پس بهتر اگر توانایی ندارید خودتون را به سختی نیندازید) بعد از پا زدن و عبور از درون غار به ایستگاه اول رسیدیم (واقعا داشتم از پا زدن می مردم).
مسیر را پیاده ادامه دادیم در این قسمت بعد از کمی پیاده روی باید از حدود 200 پله بالا و پایین می رفتیم (مسیر بدون پله هم داره) تا بتوانیم از تعدادی از زیبایی های غار مانند قندیل بزرگ بهره مند شویم.
بعد از دیدن این قسمت مجدد مسیر غار را ادامه دادیم تا به محل سوار شدن قایق ها رسیدیم (برای سوار شدن صف تشکیل شده بود که کمی معطل شدیم در ضمن در برگشت من در قایق های پشتی نشستم) بعد از طی مسیر به ایستگاه اولیه و محل خروج رسیدیم (صف بسیار طولانی برای سوار شدن قایق درست شده بود و کارمندان غار داشتن آدما را مانند مرغ تو قایقا تقسیم (پرتاب) می کردن (به نفعتون هست که زود به علی صدر بیایید).
بعد از تحویل جلیقه و دریافت دو هزار تومان (دو هزار تومان به عنوان ودیعه گرفته بودن) تقریبا ساعت ده و نیم بود که از غار خارج شدیم. بعد از بازدید از غار طبق برنامه به سمت لالجین (پایتخت سفال ایران) راه افتادیم.
لالجین در 18 کیلومتری همدان (بین مسیر همدان و علی صدر) قرار داره بعد از رسیدن به لالجین و کمی گشت و گذار در شهر (به کارگاه های سفال هم سر بزنید) غذا را در دیزی سرای محمد واقع در میدان امام این شهر (در اونجا بسیار معروفه همچنین تمیز و دارای کارمندان بسیار محترم هستش طبق گفته دوستان هم غذاش بسیار خوبه) خوردیم.
بعد از کمی استراحت به سمت همدان حرکت کردیم در طول راهم (چه رفت و چه برگشت) طبیعت زیبا و کشاورزی مکانیزه این منطقه بسیار برای من جالب و تحسین بر انگیز بود راننده هم می گفت خدارو شکر اکثر کشاورزان این منطقه دارای وضع مالی بسیار خوبی هستند.
بعد از عبور از شهر بهار (راننده تاکسی شب قبل تاکید داشت به آرامگاه شیخ بهار سر بزنیم که متاسفانه فرصت نشد) حدود ساعت یک و ربع بود که به همدان رسیدیم و طبق قرار قبلی صد هزار تومان به راننده ون پرداخت کردیم (قیمت تاکسی شصت هزار تومان بود).
بعد از کمی استراحت، با تاکسی (از اون جایی که شهر کوچیکه اگر دقت کنید پول تاکسی زیاد نمی شود) به سمت آرامگاه بوعلی سینا راه افتادیم (در طول مسیر مشخص بود که به این شهر از نظر ظاهری رسیدن) با پرداخت دو هزارتومان به راننده تاکسی و ورودی دوهزارتومانی این مکان وارد آرامگاه که در وسط میدان بود شدیم (تصویر از بالای سازه).
از اون جایی که روز اول شهریور روز پزشک و روز همدان بود در این مکان تلوزیون برنامه زنده داشت. همچنین در بالای سازه زیبای این مکان داشتن برای شب، جشنی تدارک می دیدن.
در قسمت پایینی سازه در کنار مقبره هم موزه کوچکی قرار داره که در آن اشیای قدیم و کتاب های ابن سینا قرار داره البته اشیا آن به ابن سینا و زمان او مربوط نمی شوند.
در این مکان با یک خانم میانسال همدانی آشنا شدیم که به ما پیشنهاد داد شب را به عباس آباد برویم (در مورد غار علی صدر هم تاکید کرد فردا هفت صبح اونجا باشیم)، اما تاکسیای دور میدان حاضر به بردن ما به اون جا نبودن و می گفتن مسیر شیب داره والان شلوغه! و پیشنهاد دادن که با سه هزارتومان به بابا طاهر برویم که ما هم قبول کردیم (از اون جایی که با مسافت های این شهر آشنایی نداشتیم پول را پرداخت کردیم ولی مسیر کوتاه بود البته هنوز با مسیر اتوبوس ها و تاکسی های خطی آشنایی نداشتیم) بعد از عبور از گنبد علویان و امام زاده عبدالله به آرامگاه باباطاهر (ورودی 1500) رسیدیم این مکان زیبا هم در وسط میدان قرار داشت، البته این مکان دارای بافت متفاوت تری نسبت به ابوعلی سینا بود، در این مکان صنایع دستی و سوغاتی های همدان نیز به فروش می رسید که ما خریدی نکردیم و با تاریکی هوا هم پیاده تصمیم به برگشت گرفتیم.
اگر شما از در خروجی (همان در ورودی) مستقیم خیابان را ادامه دهید به چند لبنیات فروشی (از یکیشون دوغ خریدیم ولی بعد از این که فهمید مسافریم ازمون پولی نگرفت) و ترشی فروشی بر می خورید همچنین در این مسیر یک شیرینی فروشی بود که صف بستنی آن شلوغ بود.
در ادامه مسیر از کنار گنبد علویان (شب بسته بود) عبور کردیم و به امام زاده عبدالله که در وسط میدان قرار داشت رسیدیم.
(جالب بود ساختمان دو منطقه شهرداری در دو طرف میدان و روبروی هم قرار داشتند) بعد از توقف در این مکان زیبا و آرام بقیه مسیر را با تاکسی برگشتیم (راننده تاکسی که متاسفانه یک مهندس بی کار بود بعد از این که فهمید از کجا اومدیم ازمون پولی نگرفت و فقط حاضر شد چند سوغاتی شهرمون را قبول کنه)